سه شنبه, 14 آبان 1404   13. جمادی الاول 1447
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

معجزه‌های آخرین پیامبر- درس چهارم: وجه اعجاز قرآن (قسمت دوم؛ حدیث بودن قرآن در بیداری عقول)

بسم الله الرحمن الرحیم

معجزه‌های آخرین پیامبر

   

درس چهارم: وجه اعجاز قرآن (قسمت دوم؛ حدیث بودن قرآن در بیداری عقول)

نویسنده: مسعود بسیطی و زهرا مرادی

   

در دو درس گذشته، گفتیم تنها پیامبری که علاوه بر معجزاتی که در عصر خود و برای مردم زمانه‌اش انجام داد، به معجزه‌ی جاودان هم مجهز شد، رسول خاتم بود. این معجزه‌ی جاودان که فراتر از زمان و مکان برای هدایت مردمی که از زمان رسول خاتم تا قیام قیامت به دنیا می‌آیند، نازل شد، کلام خود خداوند است و قرآن نام دارد. از آنجا که میان خالق و مخلوق، هیچ سنخیتی نه از نظر صفات، نه از نظر افعال و نه هیچ جنبه‌ی دیگری وجود ندارد، بشر عاجز است از اینکه شبیه کلام خدا (قرآن) بیاورد. به همین دلیل، قرآن را که آیت و نشانه‌ای بر حقانیت آورنده‌ی آن یعنی رسول خاتم است و دلیل و اشارتی است به وجود خداوند قادر قهّار متعال، معجزه می‌نامند. خداوند هم با حریف طلبی و تحدّی به اینکه اگر کسی می‌تواند، ولو در حدّ یک سوره شبیه قرآن بیاورد، عاجز بودن بشر در آوردن کلامی شبیه قرآن و معجزه بودن آن را تایید و تاکید فرموده است.

سپس به این موضوع پرداختیم که تحدّی خداوند در چه زمینه‌ای است و اساسا وجه اعجاز قرآن چیست. با ذکر دلایل متعدد گفتیم وجه اعجاز قرآن، الفاظ و فصاحت و بلاغت منحصربفرد قرآن نیست؛ بلکه اعجاز قرآن با فلسفه‌ی نزول قرآن (هدایت مردمان) ارتباط دارد و تحدّی خداوند درباره‌ی محتوا و تاثیری است که در پسِ الفاظ قرآن قرار دارد. در واقع، خداوند در تحدّیِ خود می‌فرماید اگر شما هم می‌توانید، کلامی بیاورید که مانند قرآن، هدایت، علم، نور، شفا، ... باشد و برخلاف علوم بشری که پس از مدتی نادرستی‌شان آشکار می‌گردد و یا کهنه و بی مصرف می‌شوند، همواره حدیث یعنی جدید، تازه و محکم باشد. در درس سوم حدیث بودن قرآن را در بحث هدایت و ایجاد معرفت بیان نمودیم. این جلسه، حدیث بودن قرآن را از منظر دیگری مورد بررسی قرار خواهیم داد.

   

حدیث بودن قرآن در بیداریِ عقول

قرآن فقط در ایجاد معرفت، حدیث نیست؛ بلکه در بیدار کردن عقول هم حدیث است. قرآن، حجابها را نه تنها از روی فطرت بلکه از روی عقل‌های مردمان کنار می‌زند و انسانها را به نور عقل متوجه می‌کند. عقلی که از آن صحبت می‌کنیم با دانش و هوش و فکر و منطق و استدلال یکی نیست.[1] منظور ما از عقل، همان است که در درس اول از آن به عنوان حجت درون یاد کردیم و گفتیم نعمت و ابزاری بسیار ارزشمند است که درست را از نادرست و راه را از بیراهه تشخیص می‌دهد. در لغتنامه‌ی هدایتگران الهی، عقل، نوری است که جایگاهش روح انسان است.[2]در پرتو این نور، می‌شود درست را از نادرست و خوب را از بد تشخیص داد.[3]مانند نورافکنی که در مسیر تاریک و پر پیچ و خم کوهستانی به جاده تابیده می‌شود و نشان می‌دهد کجا راه است، کجا پرتگاه، عقل هم مسیر پرچالشِ زندگی انسان را روشن می‌کند تا بفهمد راه کدام است، چاه کدام؛ انتخاب درست چیست، انتخاب اشتباه کدام؛ چه کاری خوب است، چه کاری بد. و همانطور که نورافکن فقط مسیر را روشن می‌کند بدون اینکه شخص را به سمت پرتگاهِ مهلک یا جاده‌ی امن هُل بدهد، عقل هم فقط درستی یا نادرستی را برایمان مشخص می‌کند و ما را برای انجام کاری مجبور نمی‌کند. این، انتخاب ماست که وقتی فهمیدیم یک جهت، به پرتگاه می‌رسد، پای در مسیر نادرست بگذاریم یا راه امن و درست را انتخاب کنیم. به بیان دیگر، عقل فقط ابزار تشخیص است؛ انتخاب، فعل من و شماست. همین انتخاب است که آدم‌ها را و سرنوشت‌شان را و حتی ارزششان را نزد خداوند متفاوت می‌کند. یکی به تشخیص عقل، احترام می‌گذارد و راه درست را انتخاب می‌کند؛ دیگری با آنکه می‌داند راهِ پیشِ رویش، نادرست است اما چون برایش جذاب‌تر است، همان راهِ اشتباه را انتخاب می‌کند. کسی که به تشخیص عقل احترام بگذارد، نور عقلش قوی‌تر می‌شود و جزییات مسیر برایش دقیق‌تر و واضح‌تر نمایان می‌گردد؛ ولی آن کس که خلاف تشخیص عقل قدم بر دارد، مثل این است که پرده‌ی ضخیمی روی نورافکن عقلش بکشد.[4]وقتی پرده یا حجابی روی نور عقل را بپوشاند، روشنایی‌اش ضعیف‌تر دیده می‌شود و در انتخابهای بعدی کمتر و سخت‌تر می‌توان درست را از نادرست تشخیص داد. هر چه تعداد کارهای غیر عقلانی (انتخاب‌های نادرست) بیشتر شود، تعداد حجابهایی هم که روی نورافکن عقل را می‌پوشاند بیشتر می‌گردد و نور عقل، کم سوتر دیده می‌شود. تا آنجا که حتی ممکن است آنقدر روی عقل پوشیده شود که دیگر نوری از زیر آن همه حجاب به بیرون نتابد و فرد، حتی نتواند درستی یا نادرستی ساده‌ترین چیزها را تشخیص دهد. در چنین شرایطی چه سرنوشتی در انتظار انسان خواهد بود؟ با چه ابزار دیگری می‌تواند مسیر درست را پیدا کند؟

با فلانی دوست شوم یا نشوم؟ فلان جا بروم یا نروم؟ در فلان کار سرمایه‌گزاری بکنم یا نکنم؟ این رشته و دانشگاه را انتخاب بکنم یا نکنم؟ با این شخص ازدواج بکنم یا نکنم؟ این را بپوشم یا نپوشم؟ آن را بخورم یا نخورم؟ این حرف را بزنم یا نزنم؟ فلان پیشنهاد را بپذیرم یا نپذیرم؟ ... همه‌ی انتخابها، از ساده‌ترین و کم ارزش‌ترین آنها تا سخت‌ترین و مهم‌ترین‌شان، نیازمند نور عقل است. هیچ ابزار دیگری، تاکید می‌کنیم «هیچ» ابزار دیگری نمی‌تواند جای عقل را بگیرد و بشر هیچ جایگزین مطمئن و مصون از خطایی ندارد که با اتّکای به آن بتواند از پیچ و خم‌ها و پرتگاه‌های زندگی به سلامت عبور کند. نه فکر، نه هوش، نه آزمون و خطا، و نه هیچ چیز دیگری بدون نور عقل، نمی‌تواند راه درست را به انسان نشان دهد. مثال واضحش وجود این همه جنایتکار باهوش در تاریخ است که از هوش‌ خود در مسیر نادرست استفاده کرده‌اند. هوشش را داشته‌اند اما بدون به کارگیریِ عقل، هوش و نبوغ خود را در نادرست‌ترین کارها با فجیع‌ترین روش‌ها به کار گرفته‌اند و مثلا قتل‌های زنجیره‌ایِ بُهت آور مرتکب شده‌اند. فکر، هوش، مهارت تحلیل، پشتکار، ... همه‌ی اینها چاقوی دو دمی هستند که اگر در پرتو نور عقل به کار گرفته نشوند، می‌توانند به فاجعه منجر شوند. پس هیچ کدام جایگزین عقل و تشخیص دهنده‌ی درست از غلط و خوب از بد نیستند.

به دلیل همین اهمیت و منحصربفرد بودن عقل است که یکی از رسالت‌های اصلیِ همه‌ی انبیاء «اِثاره‌ی عقول» یعنی بیرون آوردن عقل‌های مدفون شده‌ی بنی آدم از زیر خروارها حجاب بوده است.[5] حجابی که خودمان با غفلتها و انتخابهایی بر خلاف آنچه عقل درست تشخیص می‌داده، روی نور عقل‌ کشیده‌ایم و تا آن حجابها کنار نروند، قادر به رؤیت نور عقل و تشخیص مسیر درست به سوی سعادتمندی نخواهیم بود. در همین راستا، رسول خاتم که رسالتش هدایت و بیداری عقولِ همه‌ی انسان‌ها تا قیام قیامت است، به کتاب هدایتی مجهز شد که حتی پس از رسول خاتم، عقولِ مردم را اِثاره می‌کند و حجابهایی را که عقل زیرشان دفن شده، کنار می‌زند.

به عنوان مثال، قرآن درباره‌ی خلقت انسان و اینکه خداوند چگونه او را از آبی ناچیز خلق کرده و نطفه چطور رشد کرده و استخوان‌ها ایجاد شده و گوشت روی آنها را پوشانده و روح در جنین دمیده شده[6]و چشم و گوش و لبها و اعضای بدن به وجود آمده[7]و چهره، شکل گرفته[8]صحبت می‌کند تا به آدمی تلنگر بزند که: آیا اینگونه نبوده که تو اصلا چیز درخوری نبودی (لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا)[9] و به خواست و اراده و قدرت خدا از نطفه‌ای ناچیز خلق شدی؟ ای موجود ضعیفی که از ناچیزترین چیزها و تنها به خواست و اراده‌ی خالقی توانمند و حکیم خلق شده‌ای؛ ای کسی که در برابر قدرت و علم و عظمت پروردگاری که خَلقَت نموده، هیچ نیستی؛ ای که تدبیر امورت همگی به دست اوست و رزق و روزی‌ات همه از جانب او و به اذن اوست و زمانی فرا می‌رسد که تو را خواهد میراند؛ تو ای مخلوقِ ضعیفِ آویزان، چه داری که در مقابل چنین خدایی به خودت غرّه شوی؟! يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؟![10]

اینجاست که گوشه‌ای از حجابِ کشیده شده روی عقلِ آدمی، کنار می‌رود و در پرتو نوری که نمایان می‌شود از خود می‌پرسد «وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؟[11] چرا کسی را پرستش نکنم که مرا خلق کرده؟ همان کسی که همگی به سوی او باز گردانده می‌شویم.

همچنین، قرآن به آفرینش مخلوقات مختلف اشاره می‌کند و مثلا می‌فرماید:

آیا به شتر نمی‌نگرند که چگونه آفریده شده؟[12] (شتری که سرمای زیر 20 درجه و گرمای بالای 60 درجه و روزها گرسنگی و تشنگی را تاب می‌آورد، قدرت باربری زیاد و راهپیمایی طولانی دارد، شیر و گوشت و پشم و حتی ادرار و مدفوعش برای انسانها نفع دارد، گوشهایش کوچک و پوشیده از موهای به هم چسبیده است تا شن و ماسه به داخلش نرود. کف پاهایش از قشری پوشیده شده که در شن و ماسه فرو نرود و از گرمای سوزان بیابان نیز محفوظ بماند، داخل دهانش از پوستی سخت پوشیده شده تا بتواند از گیاهان خاردار و خشک صحرا تغذیه کند، دارای پلکی اضافه و نیمه شفاف است که در طوفان، بی آنکه چشمش آسیب ببیند، مسیر را ببیند، ...)

و آیا به آسمان نگاه نمی‌کنند که چگونه برافراشته شده؟[13]

و به کوهها که چگونه پابرجا شده‌اند؟[14]

و به زمین که چگونه گسترانیده شده؟[15]

آیا این همه عظمت و پیچیدگی در هستی را نمی‌بینید؟ آیا در برابر عظمت خالقش سر تسلیم فرود نمی‌آورید؟

او که خلّاق علیم است؛[16] او که از هیچ می‌آفریند،[17] او که هرچه هست، در سیطره‌ی مالکیت و فرمانروایی اوست و کل هستی گوش به فرمانش است.[18]

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ[19]پس تو هم تسبیحش را بگو، حمدش کن و در مقابلش به سجده بیفت.

وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ[20]             و پروردگارت را پرستش کن تا آن زمان که [با مرگ] به یقین برسی.

و پس از آنکه گوشه‌ای از عظمت خلقت را برای آدمی به تصویر می‌کشد، می‌فرماید در همه‌ی اینها نشانه‌هایی است برای گروهی که عقل می‌ورزند: "إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ ... وَ ... وَ ... لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ"[21]

سپس این تلنگر عقلانی را می‌زند که: آیا می‌شود ماه و خورشید و زمین و آسمان و این همه موجودات متنوع، بدون صانع و خالقی قدرتمند، عالم و حکیم به وجود آمده باشند؟[22] آیا می‌شود همه‌ی اینها بدون حکمت و هدف خلق شده باشند؟[23] آیا گمان کرده‌اید خداوند حکیم شما را بیهوده و عبث آفریده است؟[24]أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا؟[25] آیا گمان می‌کنید بعد از مرگ، برای حسابرسی به رفتار و اعمال‌تان در دنیا، دوباره زنده نمی‌شوید و خدا شما را رها می‌کند؟ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى؟[26] آیا گمان می‌کنید زنده کردن مجدد شما کار سختی است؟ خدای شما همان کسی است که آسمان‌ها و زمین را با آن عظمت و پیچیدگی خلق کرده. برای چنین خدایی خلقت انسان کاری دارد؟ قطعا خلقت آسمان‌ها و زمین از خلقت انسان‌ها بزرگتر است![27] خدای شما همان خالقی است که شما را از هیچ آفریده؛ آفرینش مجدد شما که سهل‌تر از خلقت اولیه‌تان است: وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ.[28]

اینجاست که بنده‌ای که در این تذکرات عقلانی تدبّر می کند و عناد و تکبر نمی‌ورزد، اقرار می‌کند:

«رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»[29] پروردگارا؛ این خلقت را بیهود نیافریده‌ای. پاک و منزّهی تو. پس ما را از عذاب آتش نگاهدار. (عذابی که به دلیل رفتارهای غیر عقلانی‌مان و نافرمانی از خالق‌مان و رقم زدن ناخشنودی او مستحقش هستیم)

تمامیِ این آیات، تذکراتی عقلانی به آدمی است که به خود بیاید و تعقل کند و پای در صراط مستقیم بگذارد. این روش، برای بیدار شدن عقل هر انسانی در هر عصر و زمان و مکانی و با هر سطح از سواد و تحصیلات، می‌تواند کارساز باشد. از این رو می‌گوییم قرآن در بیداری عقول، «حدیث» است. روشش هیچ وقت تکراری و فرسوده و ضعیف نمی‌شود.

علاوه بر نمونه‌های گفته شده در بحث تذکرات عقلانیِ قرآن، یکسری آیات هم هستند که سرگذشت پیشینیان را بیان می‌کنند و ذیل نقلِ داستان‌هایی از پیامبران گذشته و نحوه‌ی برخورد مردم با پیامهای ایشان، عاقِبَةُ المُفسِدین[30]، عاقِبَةُ الظَّالِمین[31]، عاقِبَةُ المُنذَرین[32]، عاقِبَةُ الّذینَ مِن قَبلِهِم[33]، عاقِبَةُ المُکَذِّبین[34]، عاقِبَةُ مَکرِهِم[35]را متذکر می‌شوند. تا شاید آدمیان با دیدن عاقبت آنهایی که بر خلاف تشخیص عقل، قدم برداشتند، عبرت بگیرند[36] و جز راهی که عقل، درستی‌اش را تایید می‌کند، مسیر دیگری را انتخاب نکنند.

و پس از بیانِ همه‌ی این آیات و تذکرات عقلانی، باز قرآن دست از تلاش برای اثاره‌ی عقول آدمیان بر نمی‌دارد و با گفتن عباراتی مانند أفَلَا تَعقِلُون[37] و أفَلَا یَتَدَبِّرون[38]، سعی می‌کند بنی آدم را به تعقّل و تدبّر، بیشتر ترغیب نماید. آن کس که تعصب کورکورانه به خرج ندهد و عناد نورزد، با این تلنگرها و تذکرات، عاقبت، عقلش بیدار می‌شود و حجاب از روی آن کنار می‌رود و نورش هویدا می‌گردد.

نور عقل که نمایان شود، در کنار معرفت فطری که آن هم توسط تذکرات قرآن بیدار شده بود[39]، انسان را به وجدان این حقیقت می‌رساند که مُلکِ خالق خود است. یعنی عقل و معرفت که به هم پیوند بخورند، آدمی می‌یابد صاحب اختیار و همه کاره‌اش خداوند است و باید در برابر چنین خدایی تسلیم مطلق باشد. و اساسا اگر عقل نبود، دلیلی برای پرستش و عبودیت خدا وجود نداشت. عقل است که ابزار پرستش خداوند رحمان است.[40] عقل است که می‌گوید در مقابل خدایی که با معرفت فطری، او را خالق و رزّاق و قادر و عالِم و مالک و همه کاره‌ی هستی شناختی، نباید گردنکشی کنی؛ بلکه باید عبد و مطیعش باشی. و به نور عقل است که تشخیص می‌دهیم در مقابل چنین خالق قهاری که بنده هر چه دارد از او و به لطف اوست، نافرمانی و ناشکری چقدر قبیح و ناپسند است؛ و چه زشت و نادرست است در برابرش کفران ورزیدن و طلبکارانه رفتار کردن. پس باید خاضع و شکرگزار و فرمانبردار باشیم؛ به هرچه دعوت کرد، روی آوریم و از هر چه نهی فرمود، دوری گزینیم. اگر می‌گوید أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[41]، بهانه نیاوریم، چون و چرا نکنیم. دست‌مان را در دست هدایتگر خدا بگذاریم تا جرعه جرعه نور و هدایت را از قرآن به کام روح‌مان بریزد.

این روشِ قرآن، یعنی بیداری معرفت فطری و بیداری عقول، روشی تضمین شده، به دور از خطا و محکم برای هدایت است که بر خلاف علوم بشری و آنچه اساطیرالاولین نامیده می‌شود، به مرور زمان کهنه و به درد نخور نمی‌شود؛ بلکه همواره حدیث (محکم و تازه) و تاثیرگذار است؛ و برای همه‌ی مردم از هر قشر و هر میزان سواد و تحصیلاتی قابل درک و بهره‌مندی است. هیچ شخص یا مکتب یا فرقه‌ای تاکنون نتوانسته هدایتگرتر از قرآن بیاورد و یا روشی هدایتگرتر از روش قرآن ارائه دهد. و تحدّی خداوند در این باره تا قیام قیامت پابرجاست: قرآن احسن الحدیث است. اگر قبول ندارید، با هر که می‌خواهید همکاری کنید و داشته‌هایتان را روی هم بگذارید و خلافش را ثابت کنید!

   

تکمله‌ای بر بحث عقل: بشارت قرآن به پیروی کنندگان از عقل و هشدار به زیر پاگذارندگان عقل

همچنانکه توضیح داده شد، عقل، انسان را مجبور به انجام کاری نمی‌کند. مثلا شخصی را که به همه‌ی آیات و نشانه‌های عقلانیِ قرآن متذکر گردید، وادار به پرستش خدا و انجام فرامین الهی نمی‌کند. (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ: هیچ اکراه و اجباری در دین نیست)[42] عقل، تنها یک نورافکن است. مسیر را روشن می‌کند. راه را از چاه نمایان می‌سازد (قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ: مسلما راه هدایت از گمراهی روشن شده)[43] کسی که در پرتو نور عقل، صراط مستقیم را انتخاب کند و به آن خالق قادر قهّار روزی رسان ایمان بیاورد، فرمانبردارش شود و در مقابلش کفر نورزد، خداوند هم گوهر هدایتی که به دنبالش بود ارزانی‌اش می‌فرماید و او را از ظلمات جهل به سوی نورِ هدایت می‌برد. (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)[44] اما آنها که به تشخیص عقل احترام نگذارند و در مقابلِ کسی که خلق‌شان کرده و لحظه به لحظه رزق و روزی‌شان را می‌رساند و تدبیر امورشان و عاقبت کارشان با اوست، گردنکشی کنند و کفران بورزند، به هدایت دست نمی‌یابند (وَالَّذِينَ كَفَرُوا ... يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ).[45]

قرآن پس از تذکرات عقلانی و کنار زدن حجابها از روی نور عقل، بشارت می‌دهد آنهایی که از عقل پیروی کنند، مشمول رضایت و پاداش الهی خواهند شد. سپس هشدار می‌دهد اگر کسی به جای عمل به آنچه مورد تایید عقل است، از نفس خود پیروی نماید، خداوند از او ناخشنود می‌شود و به سبب این نافرمانی مجازات می‌گردد.[46] و مربیانی که علم قرآن را در سینه دارند و از جانب خداوند حکیم برای هدایت و راهنمایی ما و تبیین دین و قرآن معرفی شده‌اند، تصریح کرده‌اند پاداش و عقاب بندگان به میزانی است که به عقل‌شان عمل می‌کنند؛ نه آنچه از روی عادت یا ترس یا پیروی کورکورانه از سنت آباء و اجداد انجام می‌دهند.[47] و یادمان داده‌اند که اساسا آنچه با آن خدا پرستش می‌شود و بهشت به دست می‌آید، عقل است.[48] و میان دین و عقل، اختلافی نیست؛ بلکه دین همان عقلانیت است[49] و کسی دیندارتر است که عاقلانه‌تر زندگی می‌کند؛ نه آنکه صرفا نماز و روزه به جا می‌آورد، بی آنکه عقل خود را به کار بگیرد.[50]

   

نکات مهم درس:

-    قرآن علاوه بر حدیث بودن در ایجاد معرفت، در بیدار کردن عقول هم حدیث است.

-    عقل، با دانش و هوش و فکر و استدلال و منطق و ... تفاوت دارد. عقل، حجت درون و ابزار بی بدیل و مصون از خطای تشخیصِ درست از غلط است. نوری است که راه را از بیراهه نشان می‌دهد و جایگاهش قلب (روح) آدمی است، نه سر او.

-    عقل، فقط راه درست را نشان می‌دهد و کسی را به انجام کاری مجبور نمی‌کند.

-    اگر به تشخیص عقل، احترام بگذاریم و راه درست را انتخاب کنیم، نور عقل مان قوی‌تر می‌شود و جزییات مسیر برایمان دقیق‌تر و واضح‌تر نمایان می‌گردد؛ ولی چنانچه خلاف تشخیص عقل قدم بر داریم، مثل این است که پرده‌ی ضخیمی روی نورافکن عقلمان بکشیم.

-    رسالت‌ انبیاء «اِثاره‌ی عقول» یعنی بیرون آوردن عقل‌های مدفون شده‌ی بنی آدم از زیر خروارها حجاب بوده است. در همین راستا، رسول خاتم که رسالتش هدایت و بیداری عقولِ همه‌ی انسان‌ها تا قیام قیامت است، به کتاب هدایتی مجهز شد که حتی پس از ایشان، عقولِ مردم را اِثاره می‌کند و حجابهایی را که عقل زیرشان دفن شده، کنار می‌زند.

-    قرآن با تذکرات عقلانی و آیاتی که مردم را با عقل‌شان به چالش می‌کشد، حجابها را از روی عقول آنها کنار می‌زند.

-    عقل که بیدار شود، در کنار معرفت فطری که آن هم با آیات و تذکرات فطریِ قرآن بیدار شده، آدمی را به وجدان این حقیقت می‌رساند که مُلک خالق خود است و باید در برابر خالق قادر قهّارش عبد و تسلیم محض باشد.

-    ابزار پرستش و عبودیت خداوند متعال، عقل است و بدون عقل دلیلی برای فرمانبری و پرستش خداوند وجود نداشت.

-    کسانی که در پرتو نور عقل، راه درست را انتخاب کنند، موجب رضایت خداوند و مشمول پاداش الهی می‌گردند. آنهایی که با وجود نور عقل و مشخص شدن اشتباه بودن مسیر، باز هم راه ناصواب را برگزینند، خداوند را ناخشنود ساخته و مستحق عذاب الهی خواهند بود.

-    روش هدایتیِ قرآن، یعنی بیداری معرفت فطری و بیداری عقول، روشی تضمین شده، به دور از خطا و محکم است که بر خلاف علوم بشری و اساطیرالاولین، به مرور زمان کهنه و به درد نخور نمی‌شود؛ بلکه همواره حدیث (محکم و تازه) و تاثیرگذار است؛ و برای همه‌ی مردم از هر قشر و هر میزان سوادی قابل درک و بهره‌مندی است.

www.mohammadivu.org.MOHR

    

       

       

       

         

 


[1] علاقمندان به موضوع تفاوت عقل با فکر و هوش و ... می‌توانند به درس سوم از درسنامه «عقل» مراجعه فرمایند.

[2] رسول خاتم می‌فرماید: "العقلُ نورٌ فِى القلبِ یفَرِّقُ بِهِ بَینَ الحقِّ وَ الباطِل" یعنی: عقل، نورى است در قلب، كه با آن، بین حق و باطل تفاوت گذاشته مى‌‏شود: ارشاد القلوب، ج 1، ص 198. ؛ و می‌فرماید: "مَثَلُ الْعَقْلِ فِی الْقَلْبِ كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِی وَسَطِ الْبَیت" یعنی: عقل در قلب انسان، مانند چراغ است كه در وسط خانه افروخته باشند: بحارالانوار، ج 1، ص 99. ؛ منظور از قلب، ماهیچه‌ی صنوبر شکلی که خون را به سایر اعضای بدن پمپاژ می‌کند نیست. بلکه در فرهنگ عرب، قلب، «روح» نیز معنی می‌شود. به عنوان نمونه در مفردات راغب ذیل واژه‌ی «قلب» چنین آمده: "وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر [الأحزاب/10] أی: الارواح": مفردات راغب، ذیل واژه‌ی «قلب»؛ و نیز بنگرید به: بحارالانوار، ج 66، ص 35. درضمن همچنانکه اهل بیت علیهم السلام عقل را نوری در «قلب» تعریف کرده‌اند، روشناییِ روح را نیز عقل خوانده‌اند: "اِنَّ ضَوء الرّوحِ العَقلُ" یعنی: روشناییِ روح، عقل است: بحارالانوار، ج 1، ص 153.

[3] امام صادق علیه السلام ‌می‌فرماید: "عرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیح‏" با آن (عقل)، خوبی را از بدی تشخیص دهند: اصول كافی، ج 1، ص 28. ؛ همچنین بنگرید به حدیث پیامبر در پاورقی قبلی که فرمودند عقل نوری است که با آن بین حق و باطل تفاوت گذاشته می‌شود.

[4] جهت مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه، می‌توانید به درس چهارم از درسنامه «عقل» مراجعه فرمایید.

[5] امیر مومنان می‌فرماید: پیامبران آمدند تا گنجینه‌های عقولِ مردم را که در اثر غفلت‌ها و خطایا مدفون شده بودند، بیرون آورند: " فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ ... یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ‏ الْعُقُول ...": نهج البلاغه (صبحی)، ص 43.

[6] "ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ..." یعنی: آن گاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتی درآوردیم، پس آن پاره گوشت را استخوان‌هایی ساختیم و بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم، سپس او را با آفرینشی دیگر پدید آوردیم: سوره مومنون، آیه 14.

[7] "أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ" یعنی: آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟ و یک زبان و دو لب؟: سوره بلد، آیات 8 و 9.

[8] "هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ" یعنی: اوست که شما را در رحم‌ها [یِ مادران] به هر گونه که می‌خواهد تصویر می‌کند. جز او هیچ معبودی نیست؛ توانای شکست ناپذیر و حکیم است: سوره آل عمران، آیه 6.

[9] قرآن کریم، سوره انسان، آیه 1.

[10] ای انسان! چه چیزی تو را نسبت به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟: سوره انفطار، آیه 6.

[11] چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده؟ و همگی به سوی او باز می‌گردید؟ قرآن کریم، سوره روم، آیه 30.

[12] "أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ": سوره غاشیه، آیه 17.

[13] "وَ إِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ": سوره غاشیه، آیه 18.

[14] "وَ إِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ": سوره غاشیه، آیه 19.

[15] "وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ": سوره غاشیه، آیه 20.

[16] "إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ" یعنی: یقیناً پروردگارت همان آفریننده‌ی داناست: سوره حجر، آیه 86.

[17] "وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ ..." یعنی: و اوست که آغاز به خلق می‌کند سپس مخلوقات را [پس از مرگشان] باز می‌گرداند؛ و این [کار] برای او آسان‌تر [از خلقت اولیه] است: سوره روم، آیه 27.

[18] "وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ" یعنی: و هر که در آسمان‌ها و زمین است، فقط در سیطره‌ی مالکیّت و فرمانروایی اوست، و همه برای او فروتن و خاضع اند: سوره روم، آیه 26.

[19] پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده‌کنان باش: قرآن کریم، سوره حجر، آیه 98.

[20] قرآن کریم، سوره حجر، آیه 99.

[21]"إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ" یعنی: بی تردید در آفرینش آسمان‌ها و زمین و رفت و آمد شب و روز و کشتی‌هایی که در دریاها [با جابجا کردن مسافر و کالا] به سود مردم روانند و بارانی که خدا از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را پس از مردگی‌اش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبنده‌ای پراکنده کرده و گرداندن بادها و ابرِ مسخّر میان آسمان و زمین، نشانه‌هایی است [از توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] برای گروهی که عقل خود را به کار می‌گیرند: سوره بقره، آیه 164. ؛ و نیز می‌فرماید: "إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ" یعنی: یقیناً در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] برای صاحبان عقل است: سوره آل عمران، آیه 190.

[22] "وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ" یعنی: و از نشانه‌های [قدرت و ربوبیت] او آفرینش آسمان‌ها و زمین و گوناگونی زبان‌ها و رنگ‌های شماست؛ بی تردید در این [واقعیات] نشانه‌هایی است برای دانایان: سوره روم، آیه 22. ؛ "وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ۚ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ" یعنی: و از نشانه‌های [قدرت و ربوبیت] او این است که آسمان و زمین به فرمانش برپایند، سپس زمانی که شما را با یک دعوت از زمین بخواند، ناگاه [از گورها] بیرون می‌آیید: سوره روم، آیه 25. ؛ همچنین بنگرید به پاورقی قبل.

[23] "وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ ..." یعنی: و آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن دو است، جز به حق نیافریدیم: سوره حجر، آیه 85. ؛ "وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ..." یعنی: و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، بیهوده نیافریده‌ایم: سوره ص، آیه 27. ؛ "وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ" یعنی: و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آن دو قرار دارد به بازیچه نیافریده‌ایم: سوره انبیاء، آیه 16. ؛ "هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَٰلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ" یعنی: اوست كسى كه خورشيد را روشنايى بخشيد و ماه را تابان كرد، و براى آن منزلهايى معين كرد تا شماره سالها و حساب را بدانيد. خدا اينها را جز به حق نيافريده است: سوره یونس، آیه 5.

[24] "أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ" یعنی: آیا گمان کرده‌اید ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟: سوره مومنون، آیه 115. ؛ "أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى" یعنی: آیا انسان گمان می‌کند بی هدف رها می‌شود؟: سوره قیامة، آیه 36.

[25] آیا گمان کرده‌اید ما شما را بیهوده آفریده‌ایم؟: سوره مومنون، آیه 115.

[26] آیا انسان گمان می‌کند بی هدف رها می‌شود؟: سوره قیامة، آیه 36.

[27] "لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ" یعنی: قطعاً آفرينش آسمانها و زمين بزرگتر [و شكوهمندتر و مهمتر] از آفرينش مردم است، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند: سوره غافر، آیه 57.

[28]و اوست که آغاز به خلق می‌کند سپس مخلوقات را [پس از مرگشان] باز می‌گرداند؛ و این [کار] برای او آسان‌تر [از خلقت اولیه] است: سوره روم، آیه 27.

[29]قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 191.

[30] "وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ" یعنی: و در حالی که باطنشان به الهی بودن آن معجزات یقین داشت، آنها را ستمکارانه و برتری جویانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟: سوره نمل، آیه 14. ؛ "ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ" یعنی: سپس بعد از آنان (پیامبران گذشته)، موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستاديم. ولى آنها به آن [آيات‌ كفر ورزيدند و] ظلم کردند. پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود: سوره اعراف، آیه 103. ؛ "... وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ" یعنی: ببینید سرانجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده: سوره اعراف، آیه 86.

[31] "بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ" یعنی: بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأويل آن برايشان نيامده است. كسانى [هم‌] كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبرانشان را] تكذيب كردند. پس بنگر كه فرجام ستمگران چگونه بوده است: سوره یونس، آیه 39. ؛ "فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ" یعنی: پس او و سپاهیانش را گرفتیم و در دریا افکندیم. پس بنگر که فرجام ستمگران چگونه بوده است: سوره قصص، آیه 40.

[32] "فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ" یعنی: امّا آنها او (نوح) را تکذیب کردند و ما، او و کسانی را که با او در کشتی بودند، نجات دادیم؛ و آنان را جانشین [و وارث کافران] قرار دادیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم. پس ببین عاقبت کار کسانی که انذار شدند [ولی به انذار الهی اهمیّت ندادند]، چگونه بود: سوره یونس، آیه 73. ؛ "فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ" یعنی: پس ببین عاقبت کار کسانی که انذار شدند [ولی به انذار الهی اهمیّت ندادند]، چگونه بود: سوره صافات، آیه 73.

[33] "وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ" یعنی: و پيش از تو [نيز برای هدایت مردم] جز مردانى از اهل شهرها را - كه به آنان وحى مى‌كرديم - نفرستاديم. آيا در زمين نگرديده‌اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده‌اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده‌اند بهتر است. آيا عقل خود را به کار نمی‌گیرید؟: سوره یوسف، آیه 109. ؛ "أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ" یعنی:آیا در زمین گردش نکردند تا با تأمل بنگرند که سرانجام کسانی که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ آنها در قدرت و ایجاد آثار مهمّ در زمین از اینان برتر بودند، ولی خدا ایشان را به کیفر گناهانشان [به عذاب] گرفت، و در برابر خدا مدافع و حمایتگری نداشتند: سوره غافر، آیه 21. ؛ "أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ" یعنی: آیا در زمین گردش نکردند تا با تأمل بنگرند که سرانجام کسانی که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ همانان که نفراتشان از اینان بیشتر و از ایشان نیرومندتر بودند، و در زمین آثاری پایدارتر داشتند، ولی نفرات و قدرت و آثاری که همواره به دست می آوردند [چیزی از عذاب خدا را] از آنان دفع نکرد: سوره غافر، آیه 82. ؛"أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ" یعنی:آیا در زمین گردش نکردند تا با تأمل بنگرند که سرانجام کسانی که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ آنها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را [برای زراعت و آبادانی] بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند [امّا آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند]؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، بلکه آنها خود به خودشان ستم می‌کردند: سوره روم، آیه 9. ؛ "قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ" یعنی: بگو در زمین بگردید پس با تأمل بنگرید که سرانجام کسانی که پیشتر بودند چگونه بود؟ بیشتر آنان مشرک بودند: سوره روم، آیه 42. ؛ "أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا" یعنی: آیا در زمین گردش نکردند تا با تأمل بنگرند که سرانجام کسانی که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ خدا آنان را درهم کوبید و نابود کرد و نیز برای این کافران همانند آنان [عذابی قطعی و ثابت] است: سوره محمد، آیه 10.

[34] "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ" یعنی: و همانا در هر امتی پیامبری فرستادیم که [اعلام کند] خدا را بپرستید و از [پرستش] طاغوت بپرهیزید. پس خدا گروهی از آنان را [که لیاقت نشان دادند] هدایت کرد و گروهی [به سبب تکبّر و عنادشان] گمراهی بر آنان مقرّر شد. پس در زمین بگردید و با تأمل بنگرید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود: سوره نحل، آیه 36. ؛ "قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ" یعنی: قطعا پیش از شما، سنّت‌هایی وجود داشت (هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهایی داشتند؛ که شما نیز، همانند آن را دارید) پس در روی زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده: سوره آل عمران، آیه 137. ؛"فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ" یعنی: در نتیجه از آنان انتقام گرفتیم. پس با تأمل بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود: سوره زخرف، آیه 25. ؛"قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ" یعنی: بگو در زمین بگردید، سپس با تأمل بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است: سوره انعام، آیه 11.

[35] "فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ" یعنی: پس با تأمل بنگر که سرانجام نیرنگشان چگونه بود؟ که ما آنان و قومشان را همگی در هم کوبیدیم و هلاک کردیم: سوره نمل، آیه 51.

[36] "لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ..." یعنی: به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است: قرآن کریم، سوره یوسف، آیه 111. ؛ "... فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ" یعنی: پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت: قرآن کریم، سوره حشر، آیه 2. ؛ "إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ" یعنی: بی تردید در آن (سرگذشت پیشینیان) مایه پند و عبرتی است برای کسی که عقل دارد، یا با تأمل و دقت [به سرگذشت ها] گوش فرا می‌دهد در حالی که حاضر به شنیدن و فراگیری شنیده‌های خود باشد: قرآن کریم، سوره ق، آیه 37.

[37] ددر قرآن، 13 مرتبه عبارت أفَلا تَعقِلُون (آیا عقل خود را به کار نمی‌گیرید) و یک مرتبه هم أفَلا یَعقِلُون (آیا عقل خود را به کار نمی‌گیرند)، بیان شده است. به عنوان نمونه بنگرید به: "فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا الْأَدْنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ" یعنی: از آنها، فرزندانی جای آنها را گرفتند که وارث کتاب [تورات] شدند؛ [امّا با این حال] متاع این دنیای پست را گرفته، [بر اطاعت فرمان خدا ترجیح می‌دهند] و می‌گویند: «به زودی [توبه می‌کنیم و] بخشیده خواهیم شد!» اما اگر متاع دیگری همانند آن به دستشان بیفتد، آن را [نیز] می‌گیرند، [و باز حکم خدا را پشت سر می‌افکنند] آيا از آنان پيمان كتاب [آسمانى‌] گرفته نشده كه جز به حق نسبت به خدا سخن نگويند، با اينكه آنچه را كه در آن [كتاب‌] است آموخته‌اند؟ و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مى‌كنند بهتر است. آيا تعقّل نمى‌كنيد؟: سوره اعراف، آیه 169. ؛ و "وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ" یعنی: و پيش از تو [نيز برای هدایت مردم] جز مردانى از اهل شهرها را - كه به آنان وحى مى‌كرديم - نفرستاديم. آيا در زمين نگرديده‌اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده‌اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده‌اند بهتر است. آيا عقل خود را به کار نمی‌گیرید؟: سوره یوسف، آیه 109.

[38]"أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا" یعنی: آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ اگر از جانب غير خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسيارى مى‌يافتند: قرآن کریم، سوره نساء، آیه 82. ؛ "أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا" یعنی: آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ یا اینکه قفل هایی بر دل هایشان است؟: قرآن کریم، سوره محمد، آیه 24.

[39]بنگرید به درس سوم از درسنامه «معجزه‌های آخرین پیامبر»

[40]امام صادق علیه السلام در پاسخ به کسی که پرسید «عقل چیست؟» فرمود: "مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ" یعنی: عقل، چیزى است كه به وسیله‌ی آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آید: اصول كافى، ج 1، ص 11.

[41]قرآن کریم، سوره نساء، آیه 59.

[42]قرآن کریم، سوره بقره، آیه 256.

[43]همان.

[44]قرآن کریم، سوره بقره، آیه 257.

[45]"... وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ..." یعنی: کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند: همان.

[46]خداوند در قرآن کریم از عاقبت کسانی که رسول خدا را انکار کردند و نپذیرفتند که قرآن کلام خداست، خبر می‌دهد و می‌فرماید وقتی نگهبانان جهنم از ایشان می‌پرسند که مگر کسی به شما هشدار نداده بود؟ آنها پاسخ می‌دهند چرا، ولی ما او را انکار کردیم و گفتیم خدا چیزی نازل نکرده. کاش به حرفش گوش داده بودیم و عقل مان را به کار می‌گرفتیم تا الان از اهل دوزخ نباشیم: "قَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ ؛ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ": سوره ملک، آیات 9 و 10.

[47] امام صادق علیه السلام می‌فرماید: "اِنَّ الثَوابَ عَلَی قَدرِ العقلِ" یعنی: همانا ثواب [کارها] به اندازه عقل (آدمی) است: وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۴۰. ؛ امام باقر علیه السلام می‌فرماید: "إِنَّمَا يُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا" یعنی: خداوند در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی می‌کند: اصول کافی، ج 1، ص 11. ؛ و می‌فرماید: "أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى ع- أَنَا أُؤَاخِذُ عِبَادِي عَلَى قَدْرِ مَا أَعْطَيْتُهُمْ مِنَ الْعَقْل‏" یعنی: خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که من بندگانم را به اندازه آن چه از عقل به آنها عطا کردم، مؤاخذه می‌کنم: وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۴۱.

[48]بنگرید به پاورقی شماره 40.

[49] رسول خاتم می‌فرماید: "َلَا دینَ لِمَن لَا عَقلَ لَهُ" یعنی: كسی كه عقل ندارد، دین ندارد: مستدرك الوسائل، ج 11، ص 208. ؛ و امام صادق علیه السلام نیز می‌فرماید: "مَنْ كَانَ عَاقِلاً كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ اَلْجَنَّةَ" یعنی: کسی که عقل دارد، دین دارد و کسی که دین دارد وارد بهشت می‌شود: اصول كافى، ج 1، ص 11.

[50] رسول خاتم می‌فرماید: "إِذَا بَلَغَكُمْ عَنْ رَجُلٍ حُسْنُ حَالٍ فَانْظُرُوا فِي حُسْنِ عَقْلِهِ فَإِنَّمَا يُجَازَى بِعَقْلِهِ " یعنی: اگر از خوبیِ حال کسی [مانند نماز و روزه‌ی بسیارش] خبری به شما رسید، در خوبی عقلش نگاه کنید؛ چراکه به میزان عقلش است که پاداش می‌گیرد [نه میزان نماز و روزه و سایر عباداتش]: اصول كافى، ج 1، ص 12.

   

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:486
این هفته:این هفته:10866
در مجموع:در مجموع:8634412
Center
Pagerank