نویسنده: مسعود بسیطی (کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق؛ این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )
به نام او که حیات میبخشد
لحظهی تحویل سال، لحظهی غریبی است.
اگر دل دهی و توجه کنی، حال و هوای معاد و بازگشت به ربّ خویش داری. یاد مرگ و یاد زنده شدن توأمان در روحت جریان پیدا می کند. مرگ و پایان مهلت پرودگار؛ و سپس زنده شدن برای حسابرسی به اعمال.
اگر دل دهی و توجه کنی، معرفت خویش و ربّ خویش را نیز توأمان در خود مییابی. تو سراسر نیازی و پروردگارت همه لطف؛ تو مخلوقی و او خالق؛ و چه کسی جز او می تواند حال تو را به بهترین حالت بازگرداند؟
پس میتوانی به دور از هیاهوی منیّت و فارغ از دلواپسیهای مدنیّت، ساده و بی پیرایه به عبد بودن خود و معبود بودن او اقرار کنی و همانطور که در آسمان عبودیتش اوج میگیری بگویی:
«یا مقلّب القلوب والابصار؛ یا مدبّر الیل و النهار؛ یا محوّل الحول والاحوال؛ حوّل حالنا الی احسن الحال»
اگر دل دهی و توجه کنی، میفهمی باید قدردان باشی که پروردگار مهربان باز هم فرصتی دوباره به تو بخشیده تا نامه از سر گیری. پس این بار مراقب باش. چرا که در ید قدرت و مقابل چشمان خدا هستی. مگر نه اینکه فرمود:
«أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی»[1]؟!
پس نوروز را بهانهای برای آغازی نو قرار ده و بهترین کارها را سرآغاز ادامهی حیاتت قرار ده.
در لحظهی تحویل سال، پس از قرائتِ با توجهِ دعای تحویل سال، برای گشایش در امر ظهور حجت و ولیّ مهربان خدا، نجات بخشِ وعده داده شده دعا کن؛
سلامتی و فرجش را از خدای حکیم طلب نما؛
برای سلامتیاَش صدقهای کنار بگذار؛
با خواندن «دعای عهد»[2] با آن پدر زنده تجدید بیعت کن تا هماره در مسیر نصرت و یاریاَش - که همانا نصرت و یاری خداست - قدم برداری و پیوسته یار و مددکار فرزندانش باشی. به آن امید که عصر طلایی ظهورش هر چه زودتر فرا رسد و بشر، طعم عدالت و حیات چشد.
بدان که او نیز چون پدری دلسوز و مهربان در لحظهی تحویل سال دست به دعا برداشته، برای تو و عزیزان تو دعای خیر میکند.
صبا سلام مرا بر یگانه یارم دِه بگو بهار رسیده است بیا گلستانا
چنان به وصل و خیالت دلم تپیده ز جا که باد کوی تو ما را کناد مستانا
بیا و مرده دلان با نگاهکی بنواز که از نگاهکت اینک جوانه خندانا
اگر کنی نظری بر فقیر دل مرده حیات بخشد از آن رو تمام بستانا
چرا که تو پور آن شهی که در وصفش چنین سروده شاعر دل زنده ای جانا
«به ذره گر نظر لطف بو تراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند»
تو آفتاب وجودی در این زمان جانم بتاب کنون بر این سیاه دورانا
خداوندا ظهورش را نزدیک فرما و ما را از یاری کنندگانش قرار ده.
امروز: | 1077 | |
این هفته: | 10141 | |
در مجموع: | 7416256 |