نویسنده: خادم حسین فاضلی [1]
مقدّمه
موفقیت در زندگی به میزان بهره گیری آدمی از الگویی مناسب وابسته است. تلاش بدون سرمشق درست، پیامد درستی نخواهد داشت. انسانها میتوانند با انتخاب الگویی شایسته دارای اخلاق و رفتار نیکویی در حوزه های مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی شوند.
انتخاب الگوی مناسب در رفتارهای کوچک و بزرگ اخلاقی، از نحوه لباس پوشیدن، غذا خوردن، برخورد با خانواده، معاشرت با مردم، تا کارهای بزرگ فرهنگی، تبلیغی، مبارزاتی، در میدان وسیع زندگی، کارایی دارد.
پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله عالی ترین سرمشق اخلاقی برای بشریت است؛ چراکه الگو بودن ایشان از سوی خداوند مورد تأیید قرار گرفته است. قرآن مجید رسول گرامی را اسوه اخلاق و رفتار مسلمانان معرفی نموده است:
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[2] ؛ قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست.
خُلق عظیم نبوی که عامل عمده نفوذ و محبوبیت ایشان در بین امّت و علت اساسی موفقیتشان در نشر دین بوده، بارها مورد تمجید کتاب آسمانی قرار گرفته است:
«وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم»[3] ؛ قطعاً تو را خویی والاست.
از این رو، پرداختن به سیره عملی و روش های اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، که جنبه اسوه دارد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. به دلیل همین اخلاق سترگ و مورد ستایش قرآن، امّت اسلام وظیفه دارند از خوی و خصلت های فردی و اجتماعی آن حضرت پیروی نموده، و آن پیامبر رحمت و صاحب خلق عظیم را «اسوه» خود قرار دهند.
پیروی از سیره اخلاقی یک الگو، نیازمند آشنایی با ابعادِ روش های رفتاری اوست. خوشبختانه سیره عملی رسول خدا در کتب روایی و تاریخی، به صورت مجموعههای فراوان ثبت شده، هرچند ویژگی های اخلاقی پیامبر قابل شمارش نیست؛ چراکه قرآن اخلاق ایشان را عظیم شمرده است. تنها میتوان گفت: آن حضرت تمام خلق های نیکو را در خود جمع نمود و کامل کرد. آنچنان که خود ایشان در این باره میفرمایند:
«اِنّی بُعِثتٌ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ اَلاخلاق»[4] ؛ من برانگیخته شدم تا اخلاق نیکو را تمام کنم.
به جاست شخصیت این اسوه آسمانی را بیشتر بشناسیم و به دیگران نیز بشناسانیم تا جهانیان با عظمت اخلاق و رفتار رحمت عالمیان - محمد مصطفی - آشنا شوند. بدان امید که خداوند توفیق پیروی و تأسّی به آن اسوه بزرگ را به همگان ارزانی دارد. این نوشتار، گوشه هایی از سیره اخلاقی و روش های رفتاری رسول خدا را بازگو میکند.
مفهوم شناسی
الف. واژه «سیره»
«سیره» از کلمه «سیر» به معنای رفتن است.[5] راغب میگوید: «سیر» در زمین راه رفتن و عبور نمودن است.[6] «سیره» نوع رفتار و حالتی خاص حرکت انسان است؛ چنان که «جَلسه» یعنی: نشستن، ولی «جِلسه» بر وزن «فِعله» نوع نشستن را گویند. بدین روی «سیره» نوع حرکت است.[7] اهل لغت در معنای آن گفته اند: «سیره»، طریقه، هیأت و حالت[8] سنّت، مذهب، طریقه، روش و راه[9] است.
با توجه به معانی مزبور، میتوان سیره را نوع و سبک رفتار معنا کرد. در ادب فارسی نیز سیرت به معنای رفتار، طریقه، عادت و روش به کار رفته است.[10]
راغب میگوید: سیره روش و حالتی است که انسان و غیر انسان، وجود و نهادشان بر آن قرار دارد، خواه غریزی باشد و یا اکتسابی. از این رو، گفته میشود: فلانی سیره و روشی نیکو یا سیره و روشی بد دارد.
ب. واژه «اخلاق»
کلمه «اخلاق» جمع «خُلق» به معنای شکل درونی انسان است. یعنی همان خوی و سرشت؛[11] چنان که شکل ظاهری و صوری اشیا را «خَلق» میگویند. هرچند کلمه های «خَلق» و «خُلق» در ادب عرب از یک مادهاند، ولی از نظر معنا با یکدیگر تفاوت دارند.
ابن منظور میگوید: «الخُلق ـ بضم اللام و سکونها ـ و هو الدین و الطبع و السجیّة و حقیقته انّه لصورة الانسان الباطنة و هی نفسه و اوصافها و معانیها المختصّة بها بمنزلة الخَلق لصورته الظاهرة و اوصافها و معانیها و لها اوصاف حسنة و قبیحة.»[12]
به هر حال، غرایز، ملکات و صفات باطنی، که در انسان موجود است، «اخلاق» نامیده میشود و به رفتاری که از این خلقیات ناشی میشود نیز «اخلاق» یا «رفتار اخلاقی» میگویند. در یک تعریف کلی، میتوان گفت: «سلسله صفاتی که در نفس و روح انسان، ثابت و ریشه دار است و منشأ صدور کارهای نیک یا بد میگردد، اخلاق نامیده میشود».
از این رو، سیره اخلاقی رسول اکرم عبارت است از: نوع و سبک رفتار و اخلاق آن حضرت که انجام میداده است.
شمّهای از گوهر وجودی
بدون شک، کسی نمیتواند سیره اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را آن گونه که هست معرفی نماید؛ زیرا انسانی که از لحاظ معنویت، به «سدرة المنتهی»[13] قدم گذارده و معراجش وی را بر مقام «دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی»[14] نشانده، و خداوندی که تمام نعمتهای دنیا را اندک میشمارد (قُلْ مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ)[15] اخلاق آن رادمرد ملکوت را با واژه «عظیم» یاد میکند،[16] به یقین، زوایای وجود درخور شأنش قابل توصیف نیست.
آنگاه که از حضرت علی علیه السلام خواستند تا اخلاق پیامبر را وصف کند، فرمود: شما متاع دنیا را برای من بشمارید. گفتند: نعمت های دنیا قابل شمارش نیست؛ چون قرآن میفرماید: «وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»[17] امیر مومنان هم فرمود: شما متاع دنیا را، که قلیل است، نمیتوانید بشمارید، من چگونه میتوانم اخلاق محمّدی را که قرآن از آن به «عظیم» یاد نموده است (وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم) [18] برایتان شمارش نمایم؟![19] ولی همین قدر بدانید که اخلاق نیکوی تمام پیامبران به وسیله رسول اکرم صلی الله علیه وآله تمام شد. آن حضرت تمام اخلاق پسندیده را در خود جمع کرد. از این رو فرمود: «اِنّی بُعِثتٌ لِاُتَمِمَّ مَکارِمَ اَلاخلاق»[20]؛ من برانگیخته شدم تا اخلاق نیکو را تمام کنم.
بنابراین، باید اعتراف نمود که سخن گفتن درباره اخلاق پیامبر از سوی افراد عادی اگر نگویم محال است، دست کم کار بسیار مشکلی است.
سیره فردی پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله
سیره اخلاقی و رفتاری هر کس، به صورت های گوناگون نمود پیدا میکند. گاهی اخلاق فردی گویای خصلتهای شخصیتی افراد است. رسول خاتم در اخلاق فردی، روش خاصی داشت که به بعضی آنها اشاره میشود:
آراستگی و پاکی سر، صورت و لباس مورد تأکید اسلام است. رسول خدا از نظر لباس، موی سر و چهره، بسیار آراسته بود. در آینه نگاه میکرد و موی سر را شانه میزد، و اگر آینه نبود، در ظرف آب نگاه میکرد و موی سر را مرتب میساخت. افزون بر آن، خود را برای خانواده و نیز برای اصحاب و یاران خود میآراست.[21] وقتی همسرش عایشه از علت نگاه کردن حضرت در ظرف آب پرسید، در جواب فرمود: «خداوند دوست دارد که هرگاه بنده اش نزد برادران دینی خود میرود، خویشتن را برایشان بیاراید.»[22]
پیداست که این شیوه، سبب جذب و جلب توجه دیگران میشود، و از جمله رازهای محبوبیت پیامبر و نفوذ تبلیغ ایشان را در دل های مردم باید در همین گونه روش های رفتاری ایشان جستوجو نمود.
بهداشت دهان و دندان از عوامل مهم تأمین سلامتی است. توجه به این نکته بهداشتی دستور خداوند است؛ چنان که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «آن قدر از سوی پروردگار به مسواک دستور یافتم که ترسیدم بر من واجب شود.»[23]
پیامبربه مسواک اهمیت ویژه میداد. پیوسته دندان های مبارکش پاک و سفید بود. دوستان خود را هم به مسواک کردن تأکید میکرد. ایشان همیشه پیش از خواب مسواک میزد. هرگاه میخوابید مسواک را بالای سر خود میگذاشت، و وقتی از خواب بیدار میشد، ابتدا مسواک میزد.[24]
رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرمود: «اگر بر امّتم دشوار نبود، آنان را امر میکردم که در هر نماز، مسواک بزنند.»[25] آن حضرت درباره آثار و پیامدهای این کار بهداشتی میفرمود: «مسواک، هم دهان را پاکیزه میکند، و هم سبب رضایت پروردگار است، و از سنّت های مؤکدی است که خداوند قرار داده.»[26]
خوش بویی و استفاده از عطریات موجب نشاط روحی میشود. افزون بر آن، برای دیگران نیز مسرّت و نشاط میآورد. بعکس، بوی بد دهان، بدن، لباس و جوراب مایه اذیت و رنجش خاطر دیگران میشود.
پیامبر همواره مواد خوش بوکننده استفاده میکرد. هرگاه عطری را به پیامبر هدیه میکردند، استفاده میکرد و میفرمود: چه خوش بوست! ایشان همواره به استفاده از عطر علاقه داشت و از آن لذت میبرد.[27] همچنین بخشی از مخارج رسول خاتم صرف خرید عطر و مواد خوش بوکننده میشد. به فرموده امام صادق علیه السلام رسول خدا بیش از آنچه برای طعام خرج کند، در خرید عطریات خرج میکرد.[28]
شستشوی بدن، نظافت لباس، و کوتاه کردن ناخن و شارب از عوامل نشاط آور و تأمین کننده سلامتی است. رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره موهای سر و صورت را با «سدر» شستوشو میداد.[29] آن حضرت بر موی سر و صورت، روغن خوش بوکننده میزد و در سفرها هرگز شیشه روغن، سرمه دان، مسواک، قیچی و شانه را فراموش نمیکرد.[30]
پیامبر از همه مردم فصیحتر و شیرین سخنتر بود و میفرمود: من فصیحترین عربم، و اهل بهشت به زبان محمّد صلی الله علیه وآله سخن میگویند. آن حضرت کم حرف و نرم گفتار بود و در وقت حرف زدن، سخن بیهوده نمیگفت و سخنش مانند جواهر به رشته کشیده بود. عایشه میگوید: سخنش آرام و منظم بود، در حالی که شما پراکنده سخن میگویید.[31] سخن پیامبر موجز بود و با کلمات جامع سخن میگفت؛ نه کم و نه زیاد. بین دو جمله توقّفی داشت تا شنونده درک کند. از همه مردم خوش نواتر بود، بیشتر سکوت میکرد و جز به هنگام نیاز سخن نمیگفت، حرف ناروا نمیزد. اگر ناگزیر بود مطلب ناپسندی را بگوید، آن را با کنایه میفرمود. از روی خیرخواهی و نصیحت سخن میگفت.[32]
سیره پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله درباره خوردن و آشامیدن و احترام به نعمت ها، بسیار جالب و آموزنده است. آن حضرت از اسارت شکم پرستی آزاد بود و از پرخوری پرهیز داشت. ایشان هر نوع غذایی که میخواست قدرت تهیه آن را داشت و خود فرمود: ای ابوذر! جبرئیل خزینه های دنیا را برایم آورد و گفت: ای محمّد! اینها کلید خزینه های دنیا هستند، میتوانی از آنها بهره گیری، بدون اینکه از جایگاه و نعمت های آخرت تو چیزی کم شود، ولی من گفتم: ای جبرئیل! مرا نیازی نیست؛ هرگاه سیر میشوم خدای را سپاس میگویم، و اگر گرسنه شدم از او در خواست میکنم.[33]
پیامبر هر غذایی را که فراهم بود تناول میکرد. چون سفره گسترده میشد، میفرمود: «بسم اللّه الرحمن الرحیم. اللهم اجعلها نعمةً مشکورةً تصل بها نعمةَ الجنه»[34] ؛ به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. خداوندا؛ آن را نعمتی سپاس گزاری شده قرار ده که نعمت بهشت را در پی داشته باشد.
بیشتر اوقات برای غذا خوردن دو زانو مینشست؛ همان گونه که نمازگزار مینشیند و میگفت: من بنده ام و همانند بنده مینشینم و همچون بنده غذا میخورم.[35]
هرگز از غذا نکوهش نمیکرد؛ اگر خوشش میآمد، تناول میکرد، وگرنه نمیخورد. ظرف غذا را به خوبی تمیز میکرد و میفرمود: پایان غذا پر برکت تر است. آب را در سه نوبت مینوشید و در هر بار، سه «بسم اللّه» و در آخر آنها، سه «الحمدلله» میفرمود. [36]
لباس برای ستر بدن و حفظ آن از گرما و سرما و مایه آراستگی آدمیان است، نه وسیله تفاخر و تجمّل. بدین روی، ساده پوشی از مظاهر ساده زیستی و رهایی از تعلّقات مادی است. رسول خدا هر چه از انواع جامه در اختیار داشت، از روانداز، ردا، پیراهن و یا چیز دیگر میپوشید. از جامه سبز خوشش میآمد، ولی بیشتر جامه هایش سفید بود و میفرمود: به زنده هایتان لباس سفید بپوشانید و مرده هایتان را در آن کفن کنید.[37]
رسول خدا صلی الله علیه وآله، هم بُرد یمانی میپوشید و هم جُبّه پشمین و خشن از پنبه و کتان[38] و میفرمود: پنج چیز را تا زنده ام ترک نمیکنم; از جمله پوشیدن لباس پشمی.[39]
سیره اخلاقی پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله
رسول خاتم صلی الله علیه وآله بردبار، شجاع، عادل و پاک دامن بود. درهم و دیناری، شب نزد او نمیماند، مگر آنکه آن را به نیازمند میرساند.[40] از همه باحیاتر بود، به چهره کسی خیره نمیشد، دعوت آزاد و برده را میپذیرفت، از خوردن غذای حلال خودداری نمینمود، در وقت غذا خوردن تکیه نمیداد، روی سفره نمینشست، بر هر چه حاضر بود مانند اسب، الاغ، شتر و استر سوار میشد و بر پشت مرکب خود برده و غیر برده را سوار میکرد.[41]
شیر گوسفندان را خود میدوشید. آب وضوی شب را خود تهیه میکرد. چون خادمش در آسیاب کردن خسته میشد، به او کمک میکرد. در کارها به اهل خانه یاری میرساند و با دست خود گوشت خرد میکرد. هدیه را میپذیرفت، اگرچه جرعه ای شیر بود. خشمش برای خدا بود و هرگز برای خویش غضب نمیکرد. گاهی از شدت گرسنگی بر شکم سنگ میبست. انگشتری نقره در انگشت کوچک دست راست میکرد.[42]
گاهی بدون عمامه و عبا و بدون کفش، پیاده راه میرفت. تشییع جنازه میکرد. در دورترین نقاط شهر، از بیماران عیادت میکرد. با فقرا مینشست و با آنان هم غذا میشد. به کسانی که در اخلاق با فضیلت بودند، احترام میگذاشت و با اشخاص آبرومند الفت میگرفت. به کسی جفا نمیکرد. پوزش عذرخواهان را میپذیرفت.[43]
هرگز به کسی فحش نداد و هیچ وقت خادمی را لعن نکرد. هرگاه در حضور وی کسی ملامت میشد، میفرمود: به او کاری نداشته باشید. در برابر بدی دیگران، بدی نمیکرد، بلکه گناه آنان را نادیده میگرفت.[44]
رسول خاتم صلی الله علیه وآله نمینشست و بلند نمیشد، مگر به یاد خدا. و چنانچه مشغول نماز بود و کسی در کنارش مینشست، نماز خود را تخفیف میداد و زود تمام میکرد و به او میفرمود: آیا حاجتی داری؟[45]
هر کس بر ایشان داخل میشد بدو احترام میکرد؛ گاهی لباس خود را هم زیر او پهن میکرد و یا او را بر تشک خود مینشانید. حال وی در رضا و غضب یکسان بود و جز حق بر زبان چیزی نمیراند.[46]
اخلاق اجتماعی پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله
رسول خاتم صلی الله علیه وآله بر بُلندای خُلق عظیم قرار داشت و به حق تندیس اخلاق بود. تعبیرات قرآن میرساند که رفتار و خُلق حضرت، همراه و عجین با شخصیت ایشان بوده است. از جمله عوامل مهم در انتشار دین اسلام و راز محبوبیت پیامبر صلی الله علیه وآله در دل های مردم، اخلاق شایسته ایشان بود.
رفتار، اخلاق و عملکرد پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله نقش مهمی در جذب مردم به دین و حاکمیت دینی داشت. رسول خدا از چهره های محبوب دنیایی بشریت بود که چشم روزگار چنین محبوبیتی را در کسی ندیده است. راز محبوبیت پیامبر در ویژگی رفتار و اخلاق ایشان نهفته است. در ذیل، به نمونه هایی از اخلاق اجتماعی آن حضرت اشاره میشود:
«مدارا» از اصولی است که مایه دوام و ثبات جامعه است. اینکه انسان با دیگران مدارا نماید، از خطای ایشان درگذرد، عذرخواهی افراد را بپذیرد، کسی را بر لغزشهایش ملامت و سرزنش نکند، دست و دل باز و اهل گذشت و کرم باشد، همه نشانه هایی از روح بزرگ و اخلاق کریمانه است. منشِ مدارا و نرم خویی، سیره رفتاری همه انبیاء عظام بوده است. آنان در عین ایستادگی بر مواضع خویش و کوتاه نیامدن بر دفاع از حق، با دیگران به ویژه جاهلان، مدارا داشتند. رفق و مدارا در سیره عملی پیامبر صلی الله علیه وآله فراوان به چشم میخورد، برخوردهای آن حضرت با ملایمت و به دور از خشونت و درشتی، و در برخوردهای اجتماعی، سازنده ترین عنصر در اصلاح جامعه آن روزگار بود.
رسول خاتم صلی الله علیه وآله از حرکت های تند بدون مدارا، در میان مسلمانان بهره نگرفت، بلکه همانند انجام واجبات، مأمور به مدارا نیز بود؛ چنان که خود فرمود: خداوند تعالی همان گونه که مرا به برپایی واجبات امر نموده، به مدارا با مردم نیز امر کرده است.[47] و همین بیش از همه، فرصت هدایت جامعه و زمینه اصلاح اجتماعی را فراهم آورد؛ چنان که فرمود: پروردگارم به من فرمان داده است با مردم مدارا کنم؛ چنان که به تبلیغ رسالت فرمانم داد.[48]
پیامبر خدا با مدارای خویش، توفیق یافت دین و دنیای مردم را اصلاح نماید. البته سیره و منش مدارا، به عنوان یک اصل درباره همه سفیران وحی الهی وجود داشته است؛ چنان که خاتم پیامبران فرمود: ما گروه پیامبران، همان گونه که به انجام واجبات امر شدهایم، به مدارا با مردم نیز دستور یافتهایم.[49]
مدارا سختیها را آسان میکند و آدمی را در برخوردهای اجتماعی موفق میدارد؛ زیرا نیمی از روابط فرد و جامعه در گرو رفق و مداراست. امام کاظم علیه السلام فرمود: رفق، نیمی از زندگی است.[50]
رفق و مدارا از ویژگی های الهی است و از همین رو، پیامبر رحمت، بالاترین حد مدارا را داشت. البته مدارای مورد بحث به معنای چشم پوشی از حق و زیر پا گذاشتن اصول و یا عبور از حدود معیارهای اساسی نیست، بلکه نوع روشی در برخورد با دیگران است که خداوند بندگان ویژه خویش را بر آن میستاید: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً ... وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً»[51] و بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین به نرمی گام برمی دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ میدهند ... و چون بر لغو بگذرند با بزرگواری میگذرند.
نرم خویی و ملاطفت با مردم، در سیره رفتاری پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فراوان به چشم میخورد، برخوردهای نرم و ملاطفت آمیز آن حضرت با دیگران، مایه قوام مناسبات اجتماعی و عنصری مهم در اصلاح جامعه بوده است. رسول خدا با رفتار نرم و ملاطفت آمیز، توانست جامعه را دگرگون نماید، و وحدت و همدلی را در میان مردم برقرار سازد که در غیر آن امکان ایجاد پیوند اجتماعی میسر نمیشد. خداوند میفرماید: «فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ»[52] پس به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پرمهر] شدی، و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از گردت پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه.
«فَظ» در لغت، به معنای کسی است که سخنانش تند و خشن است، و «غلیظ القلب» به کسی میگویند که سنگ دل باشد و عملا انعطاف و محبتی نشان نمیدهد. به این صورت، خداوند به نرمش کامل پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنه کار اشاره میکند.
سرور آزادگان، حسین بن علی علیهما السلام، از قول مولای متقیان در توصیف نرم خویی پیامبر در برخورد با دیگران میفرماید: رسول خدا همواره خوش رو و خوش خوی و نرم بود، خشن و درشت خوی نبود.[53]
گاهی فرزندان خردسال را به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میآوردند تا به عنوان برکت یافتن و میمون شدن، برایشان از خداوند خیر و برکتی بخواهد، یا نام گذاری کند. رسول خدا به خاطر دل جویی بستگان آن فرزند، وی را میگرفت و در دامن خویش مینهاد. گاهی اتفاق میافتاد که کودک همانجا خود را خیس میکرد. برخی که حضور داشتند، بر سرِ فرزند داد میکشیدند و حضرت آنها را نهی میکرد، و صبر میکرد تا کار بچه تمام شود. آنگاه دعا یا نام گذاری را به پایان میبرد، و با چنین برخورد مهربانانه، خویشاوندان آن نوزاد را خرسند میساخت، تا آنان نپندارند که پیامبر از آن پیشامد ناراحت و آزرده شده است. وقتی آنان بیرون میرفتند، حضرت لباسش را آب میکشید و پاک میکرد.[54]
بدین روی، نرم خویی و ملاطفت در قلمرو آداب زندگی و برخورد اجتماعی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله به عنوان روش و شیوه رفتاری ایشان، فراوان وجود داشت. پیامبر در موارد متعددی، با گفتار خویش بر نرم خویی به مثابه یک اصل اسلامی در عرصه اخلاق و روابط اجتماعی تأکید مینمود و در کردار خود نیز این مهم را در مقام یک اسوه در تمامی کنش ها، رفتارها و تعاملات روزانه حیات اجتماعی رعایت مینمود.
نوع برخوردهای اخلاقی هر کس نشان دهنده منش و شخصیت فکری و روحی اوست؛ برخوردهایی که حضرت رسول صلی الله علیه وآله با قشرهای گوناگون داشت، میتواند الگوی شایستهای برای پیروان آن «رسول اسوه» باشد. با همین رفتار و نرم خویی بود که پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله مؤمنان را نگه داشت و آنان را از پراکندگی و تشتّت حفظ نموده و تکامل و بالندگی بخشید.
از جمله علل و اسباب برقراری نظام حکومت و استواری امور مردم، محبت ورزی است; زیرا اگر مردم با یکدیگر برخوردی از روی محبت و صفا داشته باشند، هرگز با یکدیگر دچار مشکل نخواهند شد و از این روست که خداوند متعال ایجاد محبت بین مردم را بزرگ دانسته و بر آن منّت نهاده و فرموده است: «اگر تمام آنچه را در روی زمین است بین مردم انفاق کنی نمیتوانی بین دل هایشان محبت ایجاد کنی، ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت.»[55]
با دوستی و محبت، بهتر میتوان عقاید و دستورهای دینی را بین مردم رواج داد تا خشونت و تندخویی؛ زیرا خشونت سبب تنفّر است، ولی محبت الفت میآورد. کسانی که نسبت به یکدیگر محبت داشته باشند، به هم نزدیک میشوند و چون با هم نزدیک شدند به یکدیگر یاری میرسانند و در آن صورت، به فعالیت و آبادانی میپردازند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از راههای گوناگون محبتورزی، مانند سلام گفتن، دست دادن و مصافحه کردن، خبرگیری و تفقّد از حال و مشکلات پیروان خویش، در دلهای آنان نفوذ داشت. پیامبر خدا چنان رفتار محبتآمیزی داشت که هرگز از یاران و اصحاب خویش غافل نمیماند و پیوندها و رابطهها را گرم و زنده نگاه میداشت. به فرموده امیر مومنان، هرگاه کسی از برادران دینیاش را سه روز نمییافت، احوال او را میگرفت؛ پس اگر غایب و در سفر بود برایش دعا میکرد، و اگر حاضر و در محل بود به دیدارش میشتافت، و اگر بیمار بود به عیادتش میرفت.[56]
این گونه رفتارهای محبتآمیز، مهرورزی و صمیمیت در برخوردهای اجتماعی و اخلاقی پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله بود که صفا، اخوّت، یک دلی و محبت را در میان مسلمانان به وجود آورد.
چگونگی اولین برخورد هر کس با دیگران، آینه تمام نمای شخصیت اوست. سلام کردن، دست دادن، معانقه نمودن، تفقّد و دل جویی نشانه ادب و حسن رفتار آدمی است. از شیوه های رفتار پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله این بود که با هر کس روبه رو میشد آغاز به سلام مینمود.[57]
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هرگاه با کسی مصافحه میکرد، هرگز دست خود را از دست او نمیکشید مگر زمانی که او دست خود را از دست حضرت بیرون میآورد.[58] اصحاب رسول خدا نیز چنین میکردند؛ پیوندها و محبت های قلبی یکدیگر را در فشردن دستها نشان میدادند.[59] جابر از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: رسول خدا به اصحاب خود میفرمود: هنگامی که یکی از شما، برادرش را ملاقات کند، باید به او سلام کند و دست بدهد؛ زیرا خداوند فرشتگان را بدین عمل گرامی داشته است. پس شما نیز کار فرشتگان را بکنید.[60]
در سنین کودکی، بازی برای تقویت حواس پنج گانه، کنترل اعضا و هماهنگی بین آنها نقش اساسی ایفا میکند. کودک عواطف خود را به افرادی که در بازی او شرکت میکنند نشان میدهد، ترسها و تردیدهای خود را بیرون میریزد و محبتها را تجربه میکند. افزون بر آن، کودک بر اثر تغذیه، دارای نیروی فراوانی است که باید به گونه ای مصرف شود. اگر این نیرو از راه بازی به مصرف نرسد، کودک دچار بیماری های روحی و روانی میگردد. از سوی دیگر، همنوا شدن با کودکان و شرکت در بازی آنان، نوعی شخصیت دادن و احترام به کودکان به شمار میآید.
جابر انصاری میگوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله رفتم، در حالی که حسن و حسین علیهما السلام را بر پشت خود سوار کرده بود و چهار دست و پا راه میرفت و میگفت: شتر شما چه شتر خوبی است و شما چه سواران خوبی هستید![61]
رسول خاتم صلی الله علیه وآله فرزندان خویش را به بازی و کشتی گرفتن دعوت مینمود و آنها را به این کار تشویق میکرد. آن حضرت علاوه بر تشویق، خود نیز در بازی آنها شرکت میکرد.[62]
لبخند، دوستی و محبت میآورد و کینهها را میزداید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله غالب اوقات خنده رو و متبسّم بود، مگر آنگاه که در حال پند و موعظه بود و یا آیات قرآن نازل میشد و یا به یاد قیامت میافتاد. ایشان از همه مردم لبخندش بیشتر و خوش روتر بود و چون مسرور بود از همه خشنودتر بود. ایشان بر روی اصحاب تبسّم میکرد و میخندید،[63] و گاهی که خنده میکرد، بدون قهقهه بود.[64]
پیامبر اکرم در مزاح و شوخی، جز سخن حق نمیگفت. میخندید، اما نه با صدای بلند. بازی مباح را نهی نمیفرمود و صدای بلند صحبت کننده را تحمّل میکرد.[65]
نمونه دیگری از عظمت اخلاق رسول خدا صلی الله علیه وآله در ماجرای فتح مکّه متجلّی است. زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله و یاران ایشان قریش را به تسلیم وادار نمودند و صفوف کینه توزانه دشمنان اسلام را در سرزمین مکّه درهم شکستند، در چنین روز با شکوهی که اوج پیروزی و عظمت مسلمانان در دوران رسالت پیامبر بود، مسلمانان، به ویژه کسانی که از ستم قریشیان شکنجه دیده بودند، گمان بردند که آن روز با مکّیان معامله به مثل میشود و زمان انتقام فرا رسیده و جان و مال مردم مکّه از احترام برخوردار نیست. به همین دلیل، شعار میدادند: «الیوم یوم الملحمة، الیوم تستحل الحرمة، الیوم اذل اللّه قریشاً»[66]؛ امروز روز انتقام است. امروز روزی است که حرمت دشمنان از بین رفته است. امروز خداوند قریش را به ذلّت و خواری گرفتار ساخته است. هنگامی که گزارش این شعار به پیامبر رسید، به علی علیه السلام دستور داد، پرچم اسلام را از دست آنان بگیرد و شعار دهد: «الیوم یوم الرحمة، الیوم اعزّ اللّه قریشاً»[67] ؛ امروز روز عفو و رحمت است. امروز خداوند قریش را عزّت عنایت نمود.
پس از آنکه پیامبر همراه امیر مومنان، خانه خدا را از لوث وجود بتها پاک کرد، رسول خدا بر حلقه در کعبه ایستاد و پس از سخنانی فرمود: مردم قریش! شما بدترین همسایگان پیامبر بودید، به تکذیب او پرداختید، وی را از میان خود طرد نمودید و از سرزمین خودش بیرون راندید و به اذیت و آزار وی اقدام نمودید و باز هم راضی نشدید، بلکه به شهرهایمان یورش آوردید و با ما جنگیدید؛ اما امروز بروید! شما اکنون آزاد و رها هستید.[68]
بدین سان، رسول خدا صلی الله علیه وآله با گذشت و برخورد کریمانه خویش، کردارهای پلید قریشیان را نادیده گرفت و در پی انتقام آنان برنیامد. این اقدام تاریخی و عفو بی بدیل، در دل های مشرکان مکّه تأثیری عجیب گذاشت و چنان تصویری از شخصیت و اخلاق پیامبر در قلب آنان به وجود آورد که به تعبیر قرآن، فوج فوج رو به اسلام آوردند. آنان با انتخاب و آگاهی، به اسلام گرویدند و بسیاری از ایشان دست از باورهای باطل کشیدند و مسلمان شدند.
آری، رسول خدا با عفو و گذشت بی بدیل خویش، «از دشمنی انتقام نگرفت، هرگز نوکر و یا همسران خود را نیازرد و کسی را با دست خویش تنبیه نکرد ... .»[69]
بر روی خاک نشستن و با محرومان دمساز بودن از جمله رفتارهای متواضعانه ای است که در سیره رسول خاتم فراوان دیده میشود. پیامبر رحمت نمونه کامل فروتنی بود. ایشان در عین آنکه از منصب والایی برخوردار بود، عالی ترین تواضع را داشت. رمز موفقیت و سربلندی رسول خدا فروتنی ایشان بود. اگر تواضع فوق العاده آن حضرت نبود، هرگز مکتب اسلام این اندازه گسترش نمییافت؛ چنان که خود فرمود: فروتنی وسیله سرافرازی و سربلندی است. تواضع کنید تا خداوند مقام شما را بلند گرداند![70]
رفتار پیامبر چنان متواضعانه بود که هر کس خویش را نزد ایشان محبوب میدید،[71] به گونهای که گاه دختر بچهای در مدینه، دست ایشان را میگرفت و رها نمیکرد، جز آنکه پیامبر را به هر جا که میخواست، میبرد.
رسول خدا با همگان غذا میخورد، دعوت هر کس، حتی فقیرترین مردم را میپذیرفت. دوست نداشت افراد پشت سر ایشان حرکت کنند و میفرمود: چنین کاری زمینه ساز کبر است. فروتنی پیامبر به حدی بود که همنشینی با فقرا و اهتمام نسبت به ایشان عادتش بود، به حدّی که این مسئله اشراف را ناراحت کرده و بر آنان دشوار گردیده بود، به گونه ای که ثروتمندان قریش از ایشان خواستند: این جماعت را از خود براند تا آنها به او بپیوندند.[72]
در ذیل، به ذکر چند نمونه از تواضع پیامبر بسنده میشود:
- روزی مردی را نزد پیامبر آوردند. او از هیبت رسول خدا به لرزه افتاد. حضرت فرمود: آسوده باش که من پادشاه نیستم، بلکه پسر زنی هستم از قریش که گوشت نمک سود خشک میخورد.[73]
- روش پیغمبر این بود که هر کس بر ایشان وارد میشد، او را احترام میکرد و حتی گاهی عبای خود را به جای فرش، زیر قدمش میگستراند.[74]
- مولای متقیان در توصیف ایشان میفرماید: پیامبر ـ که درود خدا بر وی باد ـ روی زمین میخورد و چون بندگان مینشست و به دست خود، پای افزار خویش را پینه میزد و جامه خود را وصله مینمود و بر خر بی پالان سوار میشد و دیگری را همراه خود سوار میکرد.[75]
«مشورت» نوعی حرمت گذاشتن به شخصیت مشورت شده است. افزون بر آن، در پرتو مشورت، استفاده از عقل و اندیشه دیگران شکل میگیرد. امیرمؤمنان فرمود: آنکه استبداد در رأی داشته باشد نابود میشود، و کسی که با مردان مشورت کند در عقل ایشان شریک شده است.[76]
رسول خدا صلی الله علیه وآله در کارها با مسلمانان مشورت مینمود، با اینکه حضرت «عقل کل» بود؛ ولی با دو انگیزه مشورت را پیشه ساخته بود: یکی تکریم شخصیت اصحاب، و دیگری اسوه قرار گرفتن این مهم، تا آنها که در رأس حکومت قرار دارند، مشورت را دون شأن و مقام خویش ندانند.[77]
از نظر قرآن، شفقت با بندگان خدا و مشورت با آنان، دو رکن مهم زندگی اجتماعی و اخلاق عملی است: «در پرتو رحمت خدا، با مردمان نرم خو ]و پر مهر [شدی، و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از گردت پراکنده میشدند. بنابراین، از ایشان در گذر و برای آنان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکّل کن؛ زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد.»[78]
سیره و سنّت رسول رحمت آن بود که با مردم شفقت ویژه داشت، همچنین در مسائلی که دستور خاصی درباره آن نرسیده بود با مردم به مشورت مینشست. اخبار و گزارش مشورت های پیامبر در رویدادهای بدر، احد، خندق، بنی قریظه، بنی نضیر، حدیبیه، فتح مکّه، طایف، تبوک و مانند آن به خوبی بیانگر پرهیز پیامبر از استبداد در رأی است.[79] رسول خاتم صلی الله علیه وآله در امور مربوط به اداره جامعه، مانند شیوه های جنگ، جهاد و غیر آن با دیگران مشورت میکرد، هرچند تصمیم گیرنده نهایی خود پیامبر بود. خداوند میفرماید: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»[80] ؛ در امور، با آنان مشورت نما. پس هرگاه تصمیم گرفتی بر خدا توکّل کن.
اخلاق خانوادگی رسول رحمت صلی الله علیه وآله
یکی از عرصههای مهم حیات آدمیان، «خانواده» است خانواده نوع کوچک و ساده شدهای از ساخت کلان جامعه به شمار میآید و هسته اصلی حیات اجتماعی است که انسانها غالباً در آنجا شیوه و طرز عمل زندگی را میآموزند؛ زیرا زندگی از آنجا آغاز میشود. از این رو، بنیادی ترین نهاد اجتماعی شمرده میشود. تغییر در این نهاد، تمامی شبکه های روابط انسانی را دچار تغییر میکند. رفتار هر کس در درون خانه با همسر و بستگان، افزون بر آنکه نشان دهنده شخصیت فکری و اخلاقی اوست، بر اهل خانه نیز اثر میگذارد. رسول خاتم عالی ترین رفتار و اخلاق را در میان خانه داشت. به نمونه هایی از سیره اخلاقی پیامبر در داخل خانه اشاره میشود:
الف. کمک به خانواده
خلوص و یک رنگی و صمیمیت میان زن و شوهر و اهل خانه بسی عمیق تر و زیباتر از دوستی میان دو رفیق است. از فضایل یک انسان وارسته، آن است که در کارهای خانه، به ویژه کارهای سنگین، به همسر خویش و دیگر اهل خانه یاری رساند. رسول خاتم در خانه کار میکرد؛ چنان که در خانه کفش و لباس خود را وصله میکرد، در را میگشود، گوسفند و شتر را میدوشید، همراه خدمت کار خانه، گندم آرد میکرد و اگر خادم خسته میشد به او کمک میکرد و وسایل خویش را خود میگذاشت و برمی داشت.[81]
رسول خدا صلی الله علیه وآله با همه گرفتاری هایی که داشت وظایف خانه را نیز از یاد نمیبرد. رسول خدا به خانه حضرت فاطمه علیها السلام وارد شد، مشاهده کرد که ایشان و حضرت علی علیه السلام با آسیاب دستی آرد میکنند. پیامبر فرمود: کدام یک خسته ترید؟ علی علیه السلام عرض کرد: فاطمه خسته تر است. پیامبر به ایشان فرمود: برخیز! فاطمه برخاست و پیامبر به جای ایشان نشست و امیر مومنان را در آرد کردن، کمک نمود.[82]
ب. هم غذایی با خانواده
از منظر اسلام، هم غذایی با اهل خانه و تنها سلیقه خود را در نظر نداشتن، پسندیده است. اگر مرد همان غذایی را بخورد که اهل خانه دوست دارند، چنین شخصی مؤمن است. مؤمن مطابق علاقه عیالش غذا میخورد، ولی منافق خانواده اش مطابق خواست او غذا میخورند.[83]
اولیای الهی با فروتنی، همراه اهل خانه و خادمان غذا میخوردند و بر یک سفره مینشستند، و اگر کسی حاضر نباشد با افراد خانواده یا خدمت کاران بر سر یک سفره طعام بخورد، دارای روحیه ای استکباری بوده و نشان دهنده اخلاق جاهلانه اوست. پیامبر اعظم ضمن اینکه نسبت به نوع غذا و کیفیت پخت و پز آن، بهانه نمیگرفت و از آنچه خدا حلال کرده است، همراه خانواده و خدمت کاران میخورد، چه در خانه و چه در مهمانی ها، کنار سفره روی زمین مینشست. از هر چه دیگران میخوردند، ایشان نیز تناول مینمود. اگر مهمانی وارد میشد، همراه او غذا میخورد. محبوب ترین سفره و غذا نزد ایشان سفره ای بود که افراد بیشتری بر آن باشند.[84]
ج. تقسیم وقت در خانه
رفتار آدمی در خانه با همسر و فرزندان نشان دهنده شخصیت اوست. گونه های رفتار با اهل خانه و بستگان، تأثیری مثبت یا منفی میگذارد. پیامبر اکرم ضمن برخوردهای مثبت با خانواده، اوقات خود را در منزل به سه بخش کرده بود: بخشی برای خدا که در آن به نماز، عبادت و تهجّد میپرداخت؛ بخشی برای اهل خانه، اُنس گرفتن و گفتگو با آنان و تأمین نیازهای روحی و عاطفی ایشان؛ و بخشی را برای خود اختصاص داده بود. و چون در زمان حضور حضرت در خانه نیز افرادی به ایشان کار داشتند، حضرت از بخشی از اوقات درون خانه که برای خود اختصاص داده بود، برای رتق و فتق امور مردم و برآوردن نیازهای آنان سود میجست. در این باره، حسین بن علی علیه السلام از قول امیرمؤمنان میفرماید: هرگاه پیامبر وارد خانه میشد، وقت خود را سه قسمت میکرد; یک بخش آن را برای عبادت خداوند، بخشی دیگر را برای خانواده، و بخش سوم را برای خود اختصاص میداد، سپس وقت مختص خود را، بین خویش و مردم تقسیم میکرد، کوچک و بزرگ را در این قسمت پاسخ میداد، و چیزی را از آنان دریغ نمیورزید.[85]
د. زندگی ساده اما پرُ از معنویت
پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله ساده زیستی را در زندگی برگزیده بود. بیشتر بر روی حصیر میخوابید، رخت خوابش از پوشال خرما پُرشده بود، بر پهلوی راست میخوابید و دست راست را زیر صورت قرار میداد.[86] هرگاه از خواب بیدار میشد، به پیشگاه پروردگار به سجده میپرداخت. هرکس وارد خانه اش میشد، وی را احترام مینمود و زیرانداز خود را در اختیارش قرار میداد. آن حضرت هرگز از حضور مهمان برنمی خواست، جز آنکه خود آن شخص برخیزد و برود.
سلمان فارسی میگوید: بر پیامبر وارد شدم، ایشان بر زیراندازی نشسته بود و آن را به من داد و فرمود: ای سلمان! مسلمانی بر مسلمانی وارد نمیشود، و او به عنوان احترام، زیراندازی برایش نمیگستراند، جز آنکه پروردگار او را میبخشاید. [87]
آنچه گفته شد گوشههایی از سیره اخلاقی رسول خدا بود و همین هاست رمز پیروزی و محبوبیت بزرگ مرد الهی که بشریت در پیشگاه و بلندای عظمتش قامت خم کرده و فروغ فضیلتها و پرتو کمالاتش چهارده قرن است که جهانیان را نورافشانی میکند. بادا که گوشههایی از روش اخلاقی و رفتاری ایشان الگوی عملی زندگی ما گردد و چراغ راهمان باشد.
مطالب مرتبط
قطره ای از دریا؛ پژوهشی در زندگانی پیامبر اکرم
برگزیدهترین برگزیده؛ مروری بر چند مقطع مهم از زندگانی رسول خاتم در کلام اهل بیت
[1] . نوشتار حاضر تلخیص و گزیدهای است از مقاله ی «سیره رفتاری و اخلاقی پیامبر اعظم (ص)» نوشته ی خادم حسین فاضلی انتشار یافته در مجله معرفت، بهمن 1385، شماره 110.
[2] . قرآن کریم، سوره احزاب، آیه 21.
[3] . قرآن کریم، سوره قلم، آیه 4.
[4] . بحارالانوار، ج 16، ص 210.
[5] . ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث، 1408، ج 6، ص 453.
[6] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه، ص 247.
[7] . ابن منظور، پیشین، ج 6، ص 454 / محمد الزبیدی، تاج العروس، بیروت، مکتبه الحیات، ج 3، ص 287.
[8] . فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، تهران، مرتضویه، 1365، ج 3، ص 340.
[9] . سعید الخوری، اقرب الموارد، قم، مکتبة المرعشی، 1403 ق، ج 1، ص 562.
[10] . علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ماده «سیرت».
[11] . خلیل جر، فرهنگ لاروس، تهران، امیرکبیر، 1363، ج 1، ص 932.
[12] . ابن منظور، پیشین، ج 4، ص 194.
[13] . قرآن کریم، سوره نجم، آیه 14.
[14] . قرآن کریم، سوره نجم، آیه 8 و 9.
[15] . قرآن کریم، سوره نساء، آیه 77.
[16] . قرآن کریم، سوره نجم، آیه 4.
[17] . قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه 34.
[18] . قرآن کریم، سوره قلم، آیه 4.
[19] . حسین اوسطی، «پیامبر، خُلق عظیم»، فصلنامه میقات، ش 56، سال چهارم (1385)، ص 53 / کاظم ارفع، سیره عملی اهل بیت علیهم السلام: حضرت محمّد صلی الله علیه وآله، چ سوم، تهران، فیض کاشانی، 1370، ص 29ـ30.
[20] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 16، ص 210.
[21] . همان، ج 16، ص 249.
[22] . همان.
[23] . همان، ج 16، ص 253.
[24] . همان.
[25] . شیخ عبّاس قمی، سفینه البحار، انتشارات فراهانی، 1363، ج 1، ص 674.
[26] . همان، ج 1، ص 675.
[27] . محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 249.
[28] . همان، ج 16، ص 248.
[29] . همان، ج 16، ص 247.
[30] . رضی الدین طبرسی، مکارم الاخلاق، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1376، ص 36.
[31] . مولی محسن فیض کاشانی، المحجّة البیضاء، چ دوم، قم، جامعه مدرسین، ج 4، ص 132ـ133.
[32] . همان، ج 4، ص 133ـ134.
[33] . محمّدباقر مجلسی، عین الحیوه، تهران، امیرکبیر، ص 306.
[34] . رضی الدین طبرسی، پیشین، ص 27.
[35] . مولی محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 4، ص 135.
[36] . همان، ج 4، ص 138-139.
[37] . همان، ج 4، ص 140.
[38] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 227.
[39] . رضی الدین طبرسی، پیشین، ص 115.
[40] . مولی محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 4، ص 123.
[41] . همان، ج 4، ص 126.
[42] . سیدکاظم ارفع، پیشین، ص 32ـ33 / ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، انتشارات ذوی القربی، 1379، ج 1، ص 191.
[43] . مولی محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 4، ص 126 و 127.
[44] . همان، ص 130ـ131/ ابن شهرآشوب، پیشین، ج 1، ص 191.
[45] . سیدکاظم ارفع، پیشین، ص 34.
[46] . ابن شهرآشوب، پیشین، ج 1، ص 192.
[47] . مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372، دفتر دوم، ص 15.
[48] . محدّث نوری، مستدرک الوسائل، ط. الثانیه، بیروت، موسسة آل البیت، 1408، ج 9، ص 35.
[49] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 53.
[50] . همان، ج 75، ص 62.
[51] . قرآن کریم، سوره فرقان، آیات 63 و 72.
[52] . قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 159.
[53] . رضی الدین طبرسی، پیشین، ص 14.
[54] . همان، ص 25.
[55] . قرآن کریم، سوره انفال، آیه 63.
[56] . همان، ص 19.
[57] . مولی محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 4، ص 130.
[58] . محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 182 / رضی الدین طبرسی، پیشین، ص 17.
[59] . مصطفی دلشاد تهرانی، پیشین، ص 469.
[60] . محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، چ دوم، تهران، مکتبة الصدوق، 1381، ج 2، ص 181.
[61] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 103، ص 285.
[62] . همان، ص 189.
[63] . علی اربیلی، کشف الغمّة فی معرفة الائمه، چ دوم، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 134.
[64] . سیدکاظم ارفع، پیشین، ص 33.
[65] . مولی محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 4، ص 125ـ126.
[66] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة المرعشی، 1404 ق، جزء 17، ص 173.
[67] . همان / محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 21، ص 109.
[68] . فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، تصحیح هاشم رسول محلاتی، بیروت، داراحیاءالتراث، 1992، ج 1، ص 849.
[69] . صالح احمدالعلی، دولت رسول خدا صلی الله علیه وآله، ترجمه هادی انصاری، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381، ص 408.
[70] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 119.
[71] . مولی محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 4، ص 131.
[72] . جعفر مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ترجمه حسین تاج آبادی، قم، گرافیک، 1373، ص 130.
[73] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 121.
[74] . همان، ج 16، ص 228.
[75] . نهج البلاغه، ح 105.
[76] . همان، ح 162.
[77] . فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، بیروت، مؤسسة تاریخ العربی، 1412، ج 1، ص 666.
[78] . قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 159.
[79] . جمعی ازنویسندگان، تاریخ اسلام، قم،معارف،1382،ص 72.
[80] . قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 159.
[81] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 227.
[82] . همان، ج 32، ص 50.
[83] . شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 15، ص 250.
[84] . رضی الدین طبرسی، پیشین، ص 26.
[85] . رضی الدین طبرسی، پیشین، ص 13.
[86] . همان، ص 38.
[87] . محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 23.
امروز: | 1167 | |
این هفته: | 10231 | |
در مجموع: | 7416346 |