جمعه, 23 آذر 1403   11. جمادی الاخر 1446
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

آيا دين اسلام تنها مخصوص اعراب است و غير عربها نبايد به اين دين گرايش داشته باشند؟

 

 

نویسنده: نرگس نصیری (کارشناس ارشد مهندسی كامپیوتر؛ این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  )

استاد راهنما:مسعود بسیطی ( کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق؛ این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )

 

صورت مسئله:

 

آیا از آیات قرآن، چنین استنباط می‌شود که:

 دین اسلام مخصوص اعراب است؛ نه برای ایرانیانِ پارسی زبان و سایر جهانیان؟

 

 

چکیده:

خداوند حکیم، کتاب خود –  قرآن –  را مُجمَل نازل کرده تا مردمان برای فهم کلامش سراغ مبیّن و آشکارکننده ی منظورش بروند. او تبیین کننده ی قرآن را مخاطب نخستین قرآن یعنی محمد مصطفی و جانشینان او – علی بن ابیطالب و 11 فرزندش - معرفی کرده و هدایت مردمان توسط ایشان را ضمانت فرموده است. اگر کسی در راه فهم قرآن به مبیّن آن مراجعه نکند نمی تواند منظور اصلی خدا را از سخنانش درک کند. بنابراین معنای آیات قرآن را باید از طریق مبیّن قرآن - حضرت محمد و 12 هدایتگر الهی که جانشینان حضرت رسول هستند - جستجو کرد.

با مراجعه به مبیّن قرآن و همچنین دستور زبان عربی در می یابیم آیاتی که در اثبات شبهه‌ی فوق استفاده گردیده، به اشتباه ترجمه و استنباط شده است. درضمن آیات متعددی در قرآن بر اینکه حضرت محمد پیامبری جهانی و دین اسلام دینی برای تمام مردم دنیاست، تصریح دارد.

   

پیش نیاز!

پیش از بررسی این سوال و پاسخ به آن، تذکر به چند نکته‌ی مهم، ضروری می‌نماید:

شُبهِه در لغت به معنای مشابهت و پوشیدگی است. معانی دیگری چون اشتباه، احتمال اشکال و شک نیز دارد. همچنین چیزی که حق و باطل در آن معلوم نیست را شبهه می نامند. [1]

بنابراین در مواجهه با چنین سوالات و شبهاتی نباید دچار قضاوت عجولانه شویم؛ چراکه ممکن است موضوعی در ظاهر شبیه حق باشد؛ درحالی که با تامل و تعمق معلوم شود باطل بوده است. لذا باید با حوصله و دقت، حق را از باطل جدا کنیم.

گاهی مستندات ارائه شده در اینگونه مباحث، تحریف شده، جعلی و یا فاقد اعتبار هستند. غالبا با بررسی اعتبار منابع، حقیقت از باطل شناخته می شود و دیگر نیازی به پژوهش بیشتر نیست. بنابراین در مرحله‌ی نخست، از صحت منابعی که در ارائه‌ی شبهات به آن استناد می‌شود، اطمینان حاصل کنیم.

بسیاری از چالش های مربوط به آیات و روایات، به دلیل ترجمه‌ی اشتباه کلمات عربی پیش می آید. این اتفاق - چه از روی عمد باشد و چه سهوا رخ دهد – باعث تغییر مقصود گوینده ی سخن می شود. طبیعی است برای فهم سخن هر کس در وهله ی نخست و در صورت امکان سراغ خود او و یا کسانی که از جانب او تایید شده اند برویم و مقصودش را از جمله‌ی مد نظر بپرسیم. سپس در صورت نیاز به فرهنگ لغت زبان مربوطه مراجعه کنیم. چراکه بسیاری از لغات و اصطلاحاتی که وارد زبان دیگری می شوند به مرور زمان از کاربرد و معنای اصیل خود فاصله می گیرند. روش علمی و عاقلانه برای فهم معنای حقیقی هر واژه مراجعه به فرهنگ لغت مربوط به آن زبان است.

حق جویی و حق پذیری دو خصیصه‌ی ارزشمند هستند که سبب رشد و کمال آدمی می‌شوند. پژوهش درباره‌ی چالش‌های مربوط به دین و اعتقادات، آن هنگام ارزشمند و اثربخش خواهد بود که به دنبال یافتن حقیقت - و نه دفاع از عقاید و تعصبات خویش - باشیم و زمانی که حقیقت را یافتیم، آن را بپذیریم.

   

مقدمه:

برخی معتقدند دین اسلام تنها ویژه‌ی اعراب است و در اثبات ادعای خود به آیاتی از قرآن کریم استناد می‌کنند.

همان‌گونه که در ابتدای بحث توضیح داده شد برای حل چنین شبهاتی ابتدا باید صحت منابع استفاده شده بررسی شود و سپس معنای صحیح جملات استخراج گردد. آیات ادعا شده در این شبهه همگی در قرآن وجود دارند؛ اما ترجمه ها و نتیجه ای که از آن گرفته شده، محل اشکال است.

همان طور که پیشتر نیز تذکر داده شد، بهترین راه برای درک هر پیام، مراجعه به گوینده ‌ی پیام و یا افرادی است که مورد تایید وی هستند. این موضوع لزوما ربطی به اختلاف زبان گوینده و شنونده ندارد. ممکن است گوینده و مخاطبش هر دو به یک زبان صحبت کنند ولی در فهم مقصود یکدیگر دچار خطا یا تردید شوند. بارها اتفاق افتاده کسی سخنی گفته و از طرف اطرافیانش به گونه های متفاوتی تعبیر و برداشت شده است. طبیعی است منطقی‌ترین راه رفع اختلاف در این  موارد،  ارجاع پیام به گوینده ی پیام است؛ نه اینکه هر کس طبق سلیقه و فهم خود، نظری بدهد و سپس همگان بر سر نظرات خود با یکدیگر بحث کنند.

قرآن هم از این امر مستثنی نیست[2]. خصوصا اینکه کلام خدا به صورت ایجاز و به اختصار بیان شده و معنای ظاهری آیات،  لزوما نشان دهنده ی مقصود حقیقی خدا نیست.[3] تبیین و توضیح این کلام نزد جانشین خدا قرار داده شده تا مردمان برای فهم آن مقیّد به مراجعه به وی – مبیّن قرآن - باشند. به همین دلیل یکی از شئون پیامبر خدا، تبیین و شفاف نمودن منظور خدا از کلامش است[4]. حتی مردم عرب زبان نیز برای درک پیام خدا نیاز به توضیح پیامبر دارند. وگرنه چه دلیلی داشت خداوند به پیامبرش بفرماید قرآنی را که به زبان عربی و در سرزمین اعراب نازل شده برای مردم توضیح دهد و تبیین کند؟ به آیات زیر توجه فرمایید:

-       وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ[5]

ما این ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده را براى آنها تبیین كنى، شاید ‌اندیشه كنند. 

-       وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ ...[6]

و ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای این که آنچه را در آن اختلاف دارند برای ایشان تبیین کنی

از همین روست که آنان که خود عرب زبان بودند و معنای آیات را متوجه می شدند، باز هم به مبیّن قرآن -یعنی رسول خدا و جانشینانش- مراجعه می‌کردند و مقصود خدا را از کلامش می پرسیدند[7].

روشن است که مردم در نیل به معارف و درک حقایق قرآن با هم تفاوت دارند. اگر قرار بود هرکس به میزان فهم و درک خویش و از روی سلیقه ی شخصی، کلام وحی را تفسیر کند، دیگر فرستادن هدایتگران و معلمان الهی کاری بیهوده می شد.

بنابراین از نظر عقل، وجود یک معلم الهی که از جانب خدای متعال برای تبیین کلامش تعیین و تایید شده باشد، ضروری می نماید. به فرموده‌ی پروردگار، مبیّن قرآن، رسول اکرم است و ایشان این علم را به جانشینان خود یعنی امامان دوازده گانه – نخستین شان علی بن ابیطالب و آخرین آنها مهدی علیهم السلام - داده اند.[8] اگر بدون توضیح و تبیینِ مبیّن قرآن سراغ این کتاب برویم، نه تنها متوجه مقصود اصلی خدا نخواهیم شد؛ بلکه چنان که خدا در قرآن فرموده ممکن است به جای هدایت، دچار گمراهی شویم:

یُضِلُّ بِهِ كَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ كَثِیراً [9]

(خداوند) بسیاری را با آن (قرآن) گمراه و بسیاری را هدایت می‌کند.

مبیّن قرآن - امام ششم شیعیان[10] - در توضیح این آیه فرموده آنانی که گمراه می شوند کسانی هستند که قرآن و تأویل آن را از مبیّن قرآن نگرفته اند؛ از این رو معنای حقیقی کلام خدا را متوجه نشدند و خود و دیگران را به گمراهی کشیدند.[11]

بنابراین، در شبهه ی مذکور نیز اگر به جای مراجعه به مبیّن آیات، بر مبنای درک و سلیقه ی شخصی خود، کلام خدا را ترجمه و تأویل نماییم، کاری غیر عاقلانه و غیر علمی انجام داده ایم.

با این مقدمه‌ی نسبتا طولانی اما مهم، به بررسی آیات مورد بحث در این سوال می‌پردازیم:

 

اشکال شماره 1:                 

 

قرآن به زبان عربی و برای اعراب است نه عجم ها!

 

1-1: وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ؛ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ [12]

این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: و اگر آن را برای مردمی که عربی نمی‌دانند نازل می‌کردیم؛ محال بود که (عجم ها) آن را بفهمند و به آن ایمان بیاورند.

نتیجه‌ای که از این آیه می‌گیرند:  قرآن برای عرب زبان‌ها آمده و نه برای پارسی زبانان ایرانی.

   

پاسخ:

مبیّن قرآن - امام ششم شیعیان - در توضیح این آیه چنین فرموده اند:

"اگر قرآن بر عجم نازل می‌شد اعراب به آن ایمان نمی‌آوردند (ولی) این قرآن بر اعراب نازل شد و عجم ایمان آوردند و این خود برای عجم فضیلتی است". [13]

بنابراین ترجمه‌ی صحیح آیات فوق چنین است:

"و اگر آن (قرآن) را بر بعضی از عجم (غیر عرب) ها نازل می‌کردیم؛ و ایشان (عجم ها) آن را بر اعراب می‌خواندند، (اعراب به دلیل شدت تعصب) به آن (قرآن) ایمان نمی‌آوردند".

همان گونه که ملاحظه فرمودید با مراجعه به مبیّن قرآن، به معنایی کاملا متفاوت با آنچه در این شبهه مطرح شد، رسیدیم. این آیه نه تنها سندی بر اختصاص قرآن و اسلام به اعراب نیست؛ بلکه این نکته را خاطر نشان می کند که برخی عجم ها با وجودی که قرآن بر اعراب و به زبان عربی نازل شده بود، حق را پذیرفتند و بر درستی اسلام و قرآن ایمان آوردند؛ اما اگر عکس این اتفاق رخ می داد و قرآن به زبانی غیر عربی، بر غیر اعراب نازل می شد، اعراب به دلیل تعصبات خود از پذیرفتن آن سر باز می زدند.

 

نتیجه‌ی صحیح:

این آیه اشتباه ترجمه شده و در واقع می گوید اگر قرآن بر عجم ها و به زبانی غیر عرب نازل شده بود، اعراب به دلیل تعصبات شان از پذیرفتن آن اجتناب می کردند؛ در حالی که برخی عجم ها با وجودی که قرآن به زبان آنها نبود، به دلیل حق پذیری به حقانیت قرآن و اسلام ایمان آوردند؛ و این نشانه ی فضل عجم بر عرب است.

1-2:  كِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ [14]

این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: کتابی آسمانی که آیات آن با تمام جزئیات بیان شده است، در قرآنی عربی، برای مردمی که عربی می دانند.

نتیجه‌ای که از این آیه می‌گیرند:  قرآنِ عربی برای مردم عرب زبان آورده شده؛ نه برای پارسی زبانان.

 

پاسخ:

در بخش 1-1، با استناد به توضیح مبیّن قرآن، دانستیم در پذیرفتن قرآن و ایمان به اسلام باید تعصب نژادی و زبانی را کنار بگذاریم و حق پذیرانه به حقیقتی که می‌یابیم ایمان آوریم. به یاد داشته باشیم نزد خدا عرب و عجم، سیاه و سفید، زن و مرد یکسان هستند و تنها ملاک برتری، تقواست[15].

لذا نازل شدن قرآن به زبان عربی، دلیل بر اختصاص آن به اعراب نمی شود. بر همین مبنا و با استفاده از دستور زبان عربی، آیه ی فوق بدین گون ترجمه می شود:

ترجمه ی صحیح: "کتابی که آیاتش تفصیل داده شده، قرآنی که به زبان عربی است برای آنان که اهل علم اند."

عبارت "لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ"، در آیات متعددی از قرآن به کار رفته و مقصود، افرادی هستند که اهل علم اند[16] نه اینکه عربی می دانند. علاوه بر این، سایر آیاتی که این عبارت را در بر دارند نیز چنین ترجمه ای را تایید نمی کنند که مقصود، افرادی هستند که عربی می فهمند. برای نمونه توجه شما را به آیات زیر جلب می نماییم:

- "وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فی‏ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون"[17]

و او همان است كه ستارگان را براى شما آفرید تا در تاریكى‏هاى خشكى و دریا بدان‏ها راه جویید به راستى این آیات را براى آنان که اهل علم هستند، روشن (بیان) داشته‏ایم.

آیا خداوند ستارگان را تنها برای اَعراب خلق کرده؟ و آیا این نشانه ها تنها برای آنان که زبان عربی می دانند، بیان شده است؟!

-"هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون"[18]

اوست كه خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و براى آن برج‏ها نهاد تا شمار سال‏ها و «حساب» را بدانید خداوند آن را جز به حق نیافرید او آیات را براى آنان که اهل علم هستند روشن بیان مى‏كند.

آیا خداوند خورشید و ماه را تنها برای اَعراب خلق کرده؟ و آیا این نشانه ها تنها برای آنان که عربی می دانند تذکر محسوب می شود؟!

 

نتیجه‌ی صحیح:

آیه «كِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ[19]» اشتباه ترجمه شده است. مقصود از لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ، افرادی که عربی می دانند نیست؛ بلکه مقصود تمامی انسان هایی است که اهل علم هستند و با علم سراغ آیات و نشانه های آورده شده در قرآن می روند.

 

1-3: إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ [20]

این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل كرده‌ایم، تا شما (عرب زبان‌ها) بفهمید.

نتیجه‌ای که از این آیه می‌گیرند:  خداوند قرآن را برای اَعراب فرستاده که زبان‌شان عربی است؛ نه برای پارسی زبانانِ ایرانی که عربی نمی فهمند.

 

پاسخ:

آنچه باعث اشکال شده، برداشت ناصحیح از عبارت لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ است. معنای آیه این نیست که قرآن به عربی نازل شده تا عقل اعراب آن را درک کند. بلکه بدین معناست که "باشد تا در آن اندیشه و تعقل کنید". از این عبارت در آیات متعددی استفاده شده و تمامی آنها حاوی این تذکر است که در آیات و نشانه های قدرت و حکمت خدا بیاندیشند و تعقل کنند. به طور نمونه به آیات زیر توجه کنید:

-اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ [21]

بدانید كه خدا زمین را پس از مرگش زنده مى‏گرداند به راستى نشانه ها (ی خود) را براى شما روشن کرده ایم باشد كه اندیشه و تعقّل کنید.

-کَذَلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ [22]

اینچنین خدا مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌هایش را به شما می‌نمایاند باشد که اندیشه و تعقّل کنید.

-کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ [23]

خدا آیاتش را اینچنین برای شما بیان می کند باشد که اندیشه و تعقّل کنید.

بنابراین ترجمه ی آیه ی مورد بحث –یوسف، آیه 2- اینچنین است:

ترجمه ی صحیح: ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل كرده‌ایم، باشد که اندیشه و تعقّل کنید.

 

نتیجه‌ی صحیح:

عبارت "لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ" ، به هیچ عنوان به این امر اشاره ندارد که قرآن مختص اعراب است. مقصود این نیست که عقل اعراب قرآن را می فهمد ولی عجم ها از فهم این قرآن - که به زبان عربی نازل شده -عاجزند؛ بلکه یک دعوت عمومی از تمامی انسان هاست تا در نشانه‌های تذکر داده شده در قرآن، اندیشه و تعقّل نمایند. همچنانکه در فرازهای دیگری از قرآن به خلقت آسمان ها و زمین و یا زنده شدن مردگان اشاره گردیده و در نهایت از بندگان خواسته شده در این نشانه ها تعقّل کنند. پر واضح است که تذکر به تدبّر و تعقّل در نشانه های مختلف، ربطی به عرب یا عجم بودن مخاطب ندارد. 

 

1-4: وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ [24]

این آیه را اینگونه ترجمه‌ می کنند: و اگر این کتاب را قرآنی غیر عربی گردانیده بودیم قطعا می گفتند چرا آیه های آن روشن بیان نشده کتابی غیر عربی و مخاطب آن عرب زبان.

نتیجه‌ای که از این آیه می‌گیرند:  همان‌طور که اگر پیام خدا برای اعراب به زبان فارسی نازل می شد آنها اعتراض می کردند - و اعتراض شان هم از نظر خدا منطقی بود -؛ پس معنی نمی دهد برای پارسی زبانان نیز پیام خدا به زبان عربی نازل شود.

   

پاسخ:

همان طور که ذیل 1-1 نیز توضیح داده شد، خداوند می فرماید اگر قرآن به زبانی غیر عربی نازل می شد، اعراب از پذیرفتن آن امتناع می کردند؛ در حالی که عجم ها بدون تعصب نژادی و از روی حق پذیری به آن ایمان آوردند. در این آیه نیز مجددا به همین امر تذکر داده شده است.

اگر آدمی حق جو و حق پذیر باشد در مقابل سخن حق، سر تسلیم فرود می آورد. به فرموده ی امام صادق آن دسته از عجم ها که به قرآن و اسلام ایمان آوردند بر آنان که متعصبانه زبان و نژاد خود را بهانه ی روی برگردانی از حقیقت قرار می دادند، فضیلت داشتند.

توصیه ی ما نیز به افرادی که بر روی پیام های هدایتی قرآن به این دلیل که قرآن عربی است و توسط پیامبری عرب آورده شده، چشم می بندند، این است که: هر جا پیام حقی را یافتند آن را بپذیرند و به واسطه ی تعصب دینی، ملی، نژادی و ... خود را از آن حقیقت محروم نسازند.

 

نتیجه‌ی صحیح:

این آیه نیز این تذکر را می دهد که اگر قرآن به عربی نازل نمی شد اعراب به دلیل تعصب شان به آن توجه نمی کردند و ایمان نمی آوردند. اما خدا این رفتار متعصبانه را تایید نمی کند. چرا که جانشین خدا می فرماید ایمان عجم به قرآنی که به زبان خودشان نبود، نشانه ی فضیلت ایشان بر اعراب است.

 

اشکال شماره 2:        

 

خداوند برای هر ملتی پیامبری از جنس و زبان همان ملت فرستاده است!

 

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ [25]

این آیه را این‌گونه ترجمه می کنند: ما برای هیچ قومی پیغمبری نفرستادیم به غیر از پیغمبری که به زبان آنان سخن بگوید.

نتیجه‌ای که از این آیه می‌گیرند: محمد که عرب بود، برای ما پارسی زبانان فرستاده نشده است. 

 

پاسخ:

معنای آیه ی فوق با ظرافت خاصی به گونه ای بیان شده که این نتیجه گرفته شود: خدا برای هیچ قومی غیر از پیامبری که به زبان آن قوم سخن بگوید، رسولی نفرستاده است. پس امکان ندارد خدا برای ایرانیان پیامبری عرب بفرستد.

اما با توجه به دستور زبان عرب و با مراجعه به مبیّن قرآن ترجمه ی آیه فوق به این صورت است:

ترجمه ی صحیح: هیچ رسولی از رسولان فرستاده نشد مگر اینکه با زبان قوم خود (سخنان خدا را) برای ایشان بیان کند.

یعنی وقتی پیامبری در قومی مبعوث می‌شد با زبان همان قوم، مردم را هدایت می کرد و خواسته‌های خدا را برای ایشان بیان می‌کرد. اگر غیر از این بود، مردم متوجه پیام‌های او نمی‌شدند. حضرت محمد (ص) نیز در میان اعراب مبعوث شد و با زبان خودِ ایشان کلام خدا را تبیین فرمود. این مسئله منافاتی با این ندارد که فرستادگانی از جانب پیامبر به سوی اقوام دیگر بروند و پیام اسلام را برای آنها ترجمه و تبیین کنند. خداوند در قرآن، این جمله را از زبان پیامبر می‌فرماید که:

"و این قرآن بر من وحی شده تا شما و هر کس را که این پیام به او برسد، بیم دهم"[26]

و امام صادق به عنوان مبیّن قرآن در ادامه‌ی این آیه می فرماید:  "بکل لسان"[27]؛ یعنی این قرآن بر پیامبر وحی شده تا او اعراب و هر کس را که این پیام به او برسد، با همه‌ی زبان‌ها بیم ‌دهد.

خود پیامبر نیز تصریح دارند که خدا ایشان را با اینکه عرب زبان هستند بر همه‌ی نژادها و اقوام مبعوث گردانیده است. اگر مطرح کنندگان این شبهه آیات قرآن را سندی معتبر برای اثبات نظریه‌ی خود می دانند، لاجرم باید سخن پیامبر - که آورنده ی قرآن است و به شهادت قرآن هرگز سخن لغوی نمی‌گوید[28]- را هم معتبر بدانند. رسول اکرم می فرمایند:

"البته خداوند هر پیغمبری را پیش از من به امت خاص خود و به زبان قوم خود مبعوث فرمود، و اما مرا با زبان عربی به هر نژادی از سیاه و سرخ مبعوث گردانید"[29].

در ضمن به گواهی تاریخ و استناد به روایات معصومین علیهم السلام، پیامبر اکرم و جانشینان ایشان به زبان‌های مختلف تسلط داشته‌اند و در صورت نیاز با اقوام دیگر به زبان خودشان صحبت می کردند. [30]

 

نتیجه‌ی صحیح:

هیچ رسولی قومش را به زبانی غیر از آنچه ایشان می‌فهمیدند، تبلیغ و هدایت نکرد. حضرت محمد مصطفی (ص) هم در میان اعراب و با زبان عربی مبعوث شد اما مامور به ابلاغ پیام هدایت اسلام به تمامی اقوام و نژادها بود. و از آنجا که هدایتگر الهی وقتی می خواهد پیام خدا را برای قومی تبیین کند باید بتواند زبان آن قوم را بفهمد و به آن زبان صحبت کند، رسول اکرم و جانشینانش بر سایر زبان ها هم تسلط داشته اند. لذا از آیه‌ی مورد بحث نمی توان این نتیجه را گرفت که خدا برای هر قومی رسولی با زبان همان قوم مبعوث کرده و در نتیجه چون محمد پارسی زبان نیست، نمی تواند پیامبر ایرانیان باشد.

اشکال شماره 3:                 

 

هر امتی پیامبری مخصوص به خود دارد!

 

3-1:  وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ [31]

این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: ما برای هر جامعه‌ای رسولی فرستادیم، می گفت:‌خدا را بپرستید و از پرستش هرگونه بتی اجتناب کنید

 

3-2: وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ [32]

این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: برای هر جامعه ای رسولی است که هرگاه آن رسول آید و حجت کند، حکم به عدل خواهد شد و هیچکس ستم نخواهد دید.                  

نتیجه ای که از آیات فوق می‌گیرند: هر قومی پیامبری مخصوص به خود دارد و چنین نیست که پیامبری از قوم دیگر برای ملتی برانگیخته شود. ایرانیان عرب نیستند و امت محمد محسوب نمی شوند. محمد تنها، رسول اعراب بود؛ در حالی که رسول ایرانیان زرتشت بود و پیام یکتا پرستی را مطابق با خلق و خوی ایرانی آورد.

 

پاسخ:

به نظر می رسد آنچه در این آیات باعث بروز این سوء تفاهم (برای قومی پیامبری از قوم دیگر نمی آید) شده، برداشت نادرست از واژه‌ی امت است.

امت به معنای قوم، قبیله یا ملتی که لزوما در یک مرز جغرافیایی زندگی می‌کنند نیست. بلکه در لغت عرب به گروهی که وجه مشترکی داشته باشند کلمه‌ی امت اطلاق می‌شود. این وجه اشتراک لزوما منحصر به مکان نیست. به مردمی که در یک دوره‌ی زمانی مشترک زندگی می‌کنند نیز امت گفته می‌شود[33].

به عنوان مثال خدا در قرآن می فرماید: "وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ"[34]

در این آیه خدا گروهی از قوم موسی را که ویژگی خاصی داشتند، امت خوانده است؛ یعنی مراد از امت موسی مثلا قوم بنی‌اسراییل نیست. لذا منظور از امت می تواند چیزی متفاوت از قوم یا نژاد باشد. همین طور وقتی گفته می‌شود امت اسلام مقصود، تنها افرادی که در شِبهه جزیره‌ی عربستان به اسلام گرویده‌اند نیست؛ بلکه اشاره به تمامی مسلمانان جهان، فارغ از رنگ، نژاد، زبان و ملیت آنهاست.

بنابراین ترجمه‌ی صحیح آیات فوق اینچنین است:

   

ترجمه ی صحیح:

نحل، آیه 36: در هر امتی رسولی برانگیختیم تا خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید.

یونس، آیه 47: برای هر امتی رسولی است که هرگاه آن رسول آید و حجت کند، حکم به عدل خواهد شد و هیچکس ستم نخواهد دید.

 

نتیجه‌ی صحیح:

خداوند در آیات فوق می‌فرماید برای هر امتی رسول و هدایتگری قرار داده‌ایم که آن امت را به پرستش خدای یگانه و دوری از طاغوت فرا می‌خوانَد. منظور از امت لزوما قوم یا قبیله نیست؛ بلکه ممکن است گروهی از مردم که در یک دوره ی زمانی زندگی می‌کنند امت خطاب شوند. لذا آیات مذکور بر این امر که هر سرزمینی لزوما رسولی مخصوص به خود آن سرزمین خواهد داشت دلالت نمی کند.

اشکال شماره 4:            

 

اسلام برای قومی آورده شده که تا آن زمان پیامبری نداشته اند!

 

هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ [35]

این آیه را اینگونه ترجمه می‌کنند: (ای محمد) قرآن را برای قوم تو فرستادیم چون پیش از تو رسولی برای آنها نیامده بود شاید که هدایت شوند.

نتیجه‌ای که از این آیه می‌گیرند: خداوند قرآن را برای قومی فرستاده که تا پیش از محمد پیامبری نداشته اند؛ در حالی که ایرانیان پیامبری به نام زرتشت داشته‌اند که مورد قبول الله و محمد بوده است. پس اسلام برای ایرانیان آورده نشده است.

 

پاسخ:

منظور از این آیه این نیست که حضرت محمد برای هدایت قومی برانگیخته شده که تا آن زمان هیچ پیامبری نداشته اند. چراکه اعراب، پیش از پیامبر اسلام، پیامبران دیگری مانند حضرت هود، صالح و شعیب علیهم السلام داشتند که ایشان را به سوی خدای یگانه دعوت می کردند[36]. پس مقصود این نیست که اگر قومی قبلا پیامبری داشته، دیگر به انذار و هدایت پیامبر اسلام نیازی ندارد؛ همان طور که اعراب هم پیش از بعثت حضرت محمد پیامبران متعددی داشتند، اما با این وجود خداوند، رسول اکرم را بر ایشان مبعوث نمود.

مُراد از قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِكَ این است که مردم آن زمان، پیش از حضرت رسول، پیامبر دیگری را ندیده بودند. چراکه خداوند پس از حضرت عیسی بیش از 500 سال، رسولی برای انسان‌ها نفرستاد و در طول این مدت طولانی مردم، پیامبری نداشتند.

علی بن ابیطالب که مبیّن قرآن است، می فرماید: "ای مردم! خدای تبارک و تعالی پیامبر را ... در هنگام فَترَتِ پیامبران[37] (گسیختگی زمانی در آمدن پیامبران) و خواب دراز امّت‌ها به ‌سوی شما گسیل داشت"[38].

از همین روست که خداوند در قرآن فرموده:

یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلا نَذِیرٍ[39]

ای اهل کتاب! رسول ما پس از فاصله و فَترَتی میان پیامبران به‌سوی شما آمد که (حقایق را) برای شما آشکارا بیان ‌کند تا مبادا بگویید نه بشارت‌دهنده‌ای به سراغ ما آمد، و نه بیم‌دهنده‌ای.

همان طور که به وضوح قابل مشاهده است، خطاب خداوند در این آیه ی شریفه، اهل کتاب یعنی زرتشتیان[40]، یهودیان و مسیحیان هستند. خداوند به ایشان می‌فرماید از آنجا که مدت زیادی رسولی در میان مردم نبوده (فَترَتِ رُسُل)، اکنون حضرت محمد را به میان تان می‌فرستم تا نگویید ما بشارت دهنده یا بیم دهنده‌ای نداشته‌ایم.

لذا در آیه‌ی مورد بحث نیز وقتی گفته می‌شود قرآن برای هدایت قومی که بیم دهنده‌ای نداشته‌اند آمده، مقصود، تمامی مردم و حتی اهل کتاب است؛ چراکه همان طور که گفته شد به مدت طولانی پیامبری برای هشدار مردم فرستاده نشده بود و اکنون محمد مصطفی مبعوث شده تا همگان را هدایت کند.

 

نتیجه‌ی صحیح:

مقصود از قومی که پیش از رسول اکرم انذار دهنده‌ای نداشتند، اعراب نیستند. چراکه آنها نیز مانند سایر اقوام پیامبرانی داشته‌اند. بلکه این آیه به تمام مردم آن دوره اشاره می کند که به مدتی طولانی پیامبر و بیم دهنده ای ندیده بودند. زرتشتیان آن زمان نیز از این گروه مستثنی نیستند. از زمان زرتشت تا زمان ظهور پیامبر اسلام بیش از هزار سال گذشته بود و زرتشتیان آن زمان انذار دهنده‌ای نداشتند. مؤید این گفته آیات دیگری از قرآن است که خطاب به اهل کتاب می‌گوید رسول اکرم پس از سال‌های طولانی که پیامبری برای هدایت شما نیامده، به میان‌تان آمده تا در آینده نگویید ما بشارت دهنده یا بیم دهنده‌ای نداشتیم و نمی توانستیم راه هدایت را بیابیم.

اشکال شماره 5:  

 

  پیامبریِ محمد (ص) منحصر به مکه و مدینه و مناطق اطراف این شهرها بوده است!

 

5-1: وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا [41]

این آیه را اینگونه ترجمه می‌کنند: و این، كتاب آسمانی مباركی است كه ما نازل كرده‌ایم، تصدیق کننده‌ی كتب آسمانی پیشین. برای اینكه به مردم شهر مکه و اطراف آن هشدار دهی.

 

5-2: وَ كَذلِكَ أَوْحَیْنا إِلَیْكَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها [42]

این آیه را اینگونه ترجمه می‌کنند: و بدین گونه قران عربی به سوی تو وحی کردیم تا مردم مکه و اطراف آن را هشدار دهی.

 

5-3: ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ [43]

این آیه را اینگونه ترجمه می‌کنند: مردم مدینه و اعراب اطراف مدینه نباید از فرمان رسول خدا سرباز زنند.

 

نتیجه‌ای که از آیات فوق می‌گیرند: قرآن کتابی عربی است که دستوراتش تنها برای مردم مکه و مدینه و مناطق اطراف آن آورده شده است؛ و نه برای ایرانیان یا سایر مردم جهان.

 

- اولا: مقصود از أُمّ الْقُرى - مادر آبادی ها- مکه است. امیر مومنان می‌فرمایند به این دلیل به مکه ام‌القری گفته می‌شود که زمین از زیر آن گسترش یافت[44] (خشکی های زمین زیر آب بود و اولین نقطه‌ای از زمین که از زیر آب بیرون آمد، مکه بود). در واقع مکه مرکز زمین در نظر گرفته شده و سایر مکان‌ها اطراف آن محسوب می‌شوند. در غیر اینصورت چه کسی می‌تواند محدوده‌ای که مدّ نظر خدا از حَوْلَها بوده، تعیین کند؟ این انذار تا چند کیلومتری اطراف مکه صدق می کرده است؟

- ثانیا: آیه ی ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ ...درباره ی جنگ تبوک[45] و اعرابی است که در مدینه و اطراف آن زندگی می‌کنند. خداوند به آنها دستور می‌دهد در این جنگ پیامبر را همراهی کنند و به خاطر جان خود از پیامبر خدا روی گردان نشوند. بنابراین درباره‌ی اینکه دستورات پیامبر اسلام مخصوص مردم مدینه است، صحبتی نشده؛ بلکه به جنگ تبوک و یاری پیامبر خدا توسط اهل مدینه و اطرافش اشاره می کند.

 

نتیجه‌ی صحیح:

آنجا که خداوند قرآن را وسیله ی هشدار و هدایت مردم مکه و اطراف آن بیان می کند، مقصود تمامی مردم جهان در شرق و غرب مکه است. چراکه مکه مادر آبادی ها و اولین سرزمینی است که از زیر آب بیرون آمده است.

آنجا که خدا به مردم مدینه و اطرافش دستور می‌دهد از امر رسول خدا روی برنتابند، اشاره به جنگ تبوک دارد که از اعراب آن منطقه خواسته می‌شود رسول خدا را در جنگ با دشمنان خدا یاری کنند.

بنابراین هیچ کدام از این آیات مبنی بر این نیست که اسلام مخصوص مردم مکه و مدینه و شهرهای نزدیک آنهاست.

 

اشکال شماره 6:       

     

  دستورات قرآن تنها برای ملتی است که از نسل ابراهیم هستند!

  

وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبیكُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ [46]

این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: و در راه خدا چنان که شایسته اوست جهاد کنید. او شما را برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده که ملت پدرتان ابراهیم هستید و او شما را از قبل مسلمان نامیده بود.

نتیجه ای که از این آیه می‌گیرند: اسلام دین کسانی است که پیامبر قبلی آنها ابراهیم بوده و ربطی به ایرانیان که پیامبرشان زرتشت بوده، ندارد.

  

پاسخ:

با مراجعه به مبیّن قرآن می فهمیم مخاطب این آیه عده‌ای خاص – پیامبر اکرم و 12 جانشین ایشان -هستند که خدا ایشان را برای هدایت و سرپرستی مردم برگزیده است.

سلمان فارسی درباره‌ی این آیه از حضرت محمد که مبیّن قرآن هستند، سوال می‌کند:

"ای رسول خدا! مقصود خدا از «افرادی که برگزیده شده‌اند و بر ایشان در دین خدا سختی وجود ندارد (همان) که آیین ابراهیم است»،چه کسانی هستند"؟

پیامبر پاسخ می دهند: "مقصود از آن، سیزده تن بخصوص است و نه همه امت"

سلمان از مبیّن قرآن توضیح بیشتری می‎خواهد: "ای رسول خدا، آن ها را برایم بیان فرما"

رسول خدا نیز می فرماید: "من و برادرم علی و یازده تن از فرزندانم (از نسل علی بن ابیطالب)"[47]

بنابراین، روی سخن خدا در این آیه تمامی مسلمانان یا اعراب نیستند و نمی‌توان چنین نتیجه گرفت که هر کس از نسل ابراهیم نیست، نباید به اسلام درآید؛ بلکه در این آیه‌ی شریفه خدا اهل بیت علیهم السلام را مخاطب قرار داده و فرموده: من شما را برگزیده‌ام. شما ملت پدرتان ابراهیم هستید که از پیش هم مسلمان نامیده شده بودید.

عدم مراجعه به مبیّن قرآن که از جانب صاحب قرآن برگزیده و ضمانت شده است، نه تنها ما را به درک کلام خدا نزدیک نمی‌کند بلکه زمینه‌ی گمراهی ما را فراهم می کند. از همین رو اگر بخواهیم این آیه را نیز با توجه به معنای تحت اللفظی و بر اساس سلیقه و درک خود بررسی کنیم از خواسته و منظور خدا دور شده‌ایم.

نکته‌ی دیگری که باعث برداشت اشتباه از آیه‌ی مذکور شده، ترجمه‌ی ناصحیح واژه‌ی «ملت» است. ملت در لغت عرب به معنای شریعت، دین و آیین استفاده می شود[48]. بنابراین ترجمه‌ی صحیح آیه ی فوق بدین صورت است:

ترجمه‌ی صحیح: و در راه خدا چنان که شایسته‌ی جهاد اوست جدّ و جهد کنید. اوست‌ كه‌ شما را اختیار و انتخاب‌ نموده‌ و برای‌ شما در دین‌ سختی‌ و مشكلی‌ قرار نداده‌‌، این‌ همان‌ آیین‌ پدر شما ابراهیم‌ است‌، او‌ از زمان‌ پیشین‌ شما را مسلمان‌ نام‌ نهاد.

 

نتیجه‌ی صحیح:

با مراجعه به مبیّن قرآن در می‌یابیم مقصود خدا از افرادی که پدرشان ابراهیم خوانده شده و از قبل مسلمان (تسلیم شده در برابر حق) نامیده شده‌اند، همه‌ی اعراب یا مسلمانان نیستند؛ بلکه روی سخن خدا با 13 برگزیده یعنی رسول اکرم، امیر مومنان و یازده امام هدایتگر از نسل علی بن ابیطالب است. ضمنا ملت در زبان عرب به معنای آیین و دین به کار می رود، نه مردم. در نتیجه نمی‌توان گفت چون ایرانیان از نسل ابراهیم نیستند، پس اسلام برای آنها نیامده است!

   

پاسخ نقضی:

تا بدین جا به بررسی و تحلیل آیات مورد اشکال در شبهه ی اسلام عربی پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که آیات، بدون مراجعه به مبیّن حقیقی قرآن و به اشتباه ترجمه یا تأویل شده اند. در این قسمت به آیاتی در قرآن کریم اشاره می‌کنیم که به جهانی بودن دعوت حضرت محمد و دین اسلام تاکید دارد. از همین رو پیامبر اسلام نامه‌هایی را به سران قبایل و سرزمین های دیگر می‌فرستاد و ایشان را به دین اسلام دعوت می‌کرد. با استناد به آیات قرآن حضرت محمد نه تنها پیامبر همه‌ی انسان‌ها - اعم از عرب یا عجم - بوده‌اند، بلکه مأمور هدایت جنیان و حتی هشدار به شیاطین هم هستند[49].

به دلیل کثرت آیاتی که به صراحت، رسالت پیامبر را جهانی اعلام کرده، تنها به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد. در این آیات عمدتا از لفظ ناس به معنای مردم و عالَمین به معنایی فراتر یعنی تمام افرادی که در عوالم چندگانه‌ی خلقت زندگی می‌کنند، استفاده شده و هیچ قیدی درباره ی عرب یا عجم بودن مخاطب نیامده است.

-       تَبارَكَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرا[50]

-       إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمینَ[51]

-       وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمینَ[52]

-       قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ جَمیعاً الَّذی لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون[53]

-       وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ[54]

-       أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلى‏ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا[55]

-       یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنین[56]

-       قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْكُمْ بِوَكیلٍ[57]

-       كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ...[58]

-       وَ أَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَأْتیهِمُ الْعَذابُ...[59]

-       هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِیَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْباب[60]

-       َ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ[61]

-       قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذیرٌ مُبین[62]

-       یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئا[63]

-       وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فی‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُون[64]

-       إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها ...[65]

-       شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقان[66]

-       هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقین[67]

-       أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهیدا[68]

-       یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَكُمْ ...[69]

   

نتیجه:

 -    هر گاه درباره ی قرآن و یا فرازهایی از دین اشکالی داشتیم سراغ مبیّن قرآن و معلم دین برویم تا مقصود اصلی خدا را – به دور از قضاوت و سلیقه‌ی شخصی - دریابیم.

-   آیاتی که ظاهرا اشاره به اختصاص اسلام به اعراب دارد، به دلیل عدم مراجعه به مبیّن قرآن و همچنین عدم تسلط به زبان عربی، به صورت ناصحیح برداشت شده‌اند.

-    نه تنها آیات مورد اشکال، دلیلی بر اثبات اختصاص اسلام به اعراب نیستند؛ بلکه آیات متعددی به صراحت اسلام را دینی جهانی و حضرت محمد را هدایتگر و رحمتی برای تمام عالمیان معرفی می کنند.

-     اگر حقیقتی را یافتیم، به دلیل تعصب نژادی، زبانی، اعتقادی و ... از آن چشم نپوشیم. قرآن، کتاب هدایت است؛ به این دلیل که به زبانی غیر از زبان ما و بر پیامبری غیر از قوم ما و در میان افرادی خارج از سرزمین ما نازل شده، از پذیرفتن پیام های هدایتی اش روی بر نگردانیم.

 
www.mohammadivu.org.MOHR

 

 
مطالب مرتبط
 
 

 مراجع



[1] - معین، محمد. فرهنگ فارسی، ذیل کلمه شبهه؛ شیخو، لوئیس. المنجد (ترجمه محمد بندرریگی)، ذیل ریشه ش ب ه.

[2] -  علاقمندان، می‌توانند به مقاله "راه بهره مندی از هدایت قرآن " نوشته‌ی «مسعود بسیطی» مراجعه کنند.

[3] -  خداوند می‌فرماید این قرآن دارای آیات محکم و متشابه است که فقط خدا و راسخون علم تاویل آن را می دانند (هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ: سوره آل عمران، آیه 5). ؛ بسیاری از آیات قرآن نیز به صورت مجمل بیان شده تا مردم برای فهم آن به مبیّن قرآن مراجعه کنند. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام فرموده‌اند: "دستور اقامه نماز بر پیامبر(ص) نازل شد؛ ولى خداوند این مطلب را که سه یا چهار ركعت بخوانند (كیفیت اقامه آن) بیان نکرد، تا اینكه پیامبر خود این فرمان را براى مردم تشریح كرد": اصول کافی، ج 1، صص 286 و 287.

[4] - سوره نحل، آیات 44 و 64.

[5] - سوره نحل، آیه 44.

[6] - سوره نحل، آیه 64.

[7] -  به عنوان نمونه بنگرید به:  اصول کافی، ج 8، کتاب الروضه، ص 50.

[8] - خوانندگان گرامی به عنوان نمونه می توانند به احادیث مرتبط در کتاب وسائل الشیعه، ج 27، باب 13 (عدم جواز استنباط الأحكام النظریة من ظواهر القرآن إلا بعد معرفة تفسیرها من الأئمة ع) و یا کتاب بحارالانوار، ج 26، باب 1 (جهات علومهم ع و ما عندهم من الكتب ...) مراجعه نمایند. در ادامه به 4 نمونه از این روایات اشاره می کنیم:

- امام صادق (ع) می فرمایند: "همانا خدا تنزیل و تأویل قرآن کریم را به رسول اکرم (ص) آموخت و رسول خدا (ص) به امیر المومنین (ع) تعلیم داد ... و به خدا سوگند علم آن را به ما (نیز) داد": وسائل الشیعه، ج 27، باب 13، ص 182. ؛

- امام رضا (ع) از پیامبر (ص) نقل می‌کنند که خداوند در حدیثی قدسی چنین فرموده: "منم خدایی که جز من معبودی نیست، مخلوقات را با قدرت خود آفریدم، از بین آن ها پیامبرانی را برگزیدم و از میان پیامبران نیز محمد (ص) را به عنوان حبیب و خلیل و صفی انتخاب کردم آن گاه او را به سوی مردم فرستادم و علی (ع) را به عنوان برادر و وصی و وزیر او قرار دادم تا بعد از محمد، پیام رسان او به مردم و جانشین من باشد و قرآن مرا برای آنها بیان نماید و حکم مرا در میان آن ها اجرا کند": همان، ص 187. ؛

- امام صادق ذیل این آیه شریفه که می فرماید «فقط خدا و راسخون علم تأویل محکم و متشابهات قرآن را می دانند (سوره آل عمران، آیه 5)» چنین گفته اند: "راسخون در علم ما اهل بیت هستیم و ما هستیم که تأویل قرآن را می دانیم": همان، ص 179. ؛

- امیر مومنان فرموده اند: "هیچ آیه ای از قرآن بر پیامبر (ص) نازل نشد مگر این که قرائت آن را به من آموخت و آن را بر من املا کرد و من آن را با خط خودم نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من تعلیم داد ...": بحارالانوار، ج 26، ص 65.

[9] - سوره بقره، آیه 26.

[10] - امام صادق علیه السلام، امام ششم شیعیان و یکی از تبیین کنندگان کلام وحی هستند که از جانب خدا تعیین شده اند.

[11] - "إذ لم یأخذوه عن أهله فضلوا و أضلوا" چون آن (قرآن و تاویلش) را از اهلش (اهل بیت علیهم‌السلام) فرا نگرفتند، بدین روى گمراه شدند و دیگران را هم گمراه نمودند: وسائل الشیعه، ج 27، ح 33593، ص 201.

[12] - سوره الشعراء، آیات 198 و 199.

[13] - "لو نزل القرآن علی العجم ما آمنت به العرب و قد نزل علی العرب فآمنت به العجم ، فهذه فضیلة العجم": بحارالانوار، ج 9، باب 1 (احتجاج الله تعالی ...)، ص 228.

[14] - سوره فصلت، آیه 3.

[15] - "إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم": سوره حجرات، آیه 13.

[16] - در مکتب اهل بیت علیهم السلام (مبیّنین قرآن) علم و عالِم تعریف ویژه و نشانه هایی خاص دارد.

[17] - سوره انعام، آیه 97.

[18] - سوره یونس، آیه 5.

[19] - سوره فصلت، آیه 3.

[20] - سوره یوسف، آیه 2؛ همچنین این آیه با همان مضمون: "إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون": سوره الزخرف، آیه 3.

[21] - سوره حدید، آیه 17.

[22] - سوره بقره، آیه 73.

[23] - سوره بقره، آیه 242.

[24] - سوره فصلت، آیه 44.

[25] - سوره ابراهیم، آیه 4.

[26] - "وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ": سوره انعام، آیه 19.

[27] - "سئل عن قول الله عز وجل «وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ» قال بکل لسان": بحارالانوار، ج 16، باب 6 (اسمائه صلی الله ...)، ص 131.

[28] - "وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى" یعنی: و (پیامبر) سخنی از روی هوای نفس نمی گوید: سوره نجم، آیه 3.

[29] - "انَّ الله بَعَثَ کُلَ نبیٍّ کانَ قَبلی الی اُمَته بِلِسانِ  قومِهِ وَبَعَثَنی الی کُلِ اَسوَدَ وَاَحمَرَ بالعَربیَهِ": بحارالانوار، ج 16، باب 11 (فضائله و خصائصه ص ...)، ص 131.

[30] -  به عنوان نمونه، امام جواد علیه السلام فرموده اند: به خدا سوگند رسول خدا به 72 زبان دنیا سخن می گفتند و می نوشتند: بحارالانوار، ج 16، باب 6 (اسمائه صلی الله ...)، ص 132. ؛ و امام رضا در پاسخ به یکی از شیعیان که از تسلط آن حضرت به زبان های گوناگون شگفت زده شده بود چنین فرمود: "ای اباصلت من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه می‌شود خداوند فردی را حجت بر مردم قرار دهد، ولی او زبان آنان را درك نكند. مگر سخن امیرمومنان علی به تو نرسیده است كه فرمود: به ما «فصل الخطاب» داده شده است و آن چیزی جز شناخت زبانها نیست": همان، ج 26، باب 14 (انهم یعلمون جمیع الالسن ...)، ص 190.

[31] - سوره النحل، آیه 36.

[32] - سوره یونس، آیه 47.

[33] - مفردات راغب، ذیل واژه «ام»

[34] - "از قوم موسی امتی هستند که به حق هدایت می کنند و به عدل رفتار می نمایند": سوره اعراف، آیه 159.

[35] - سوره سجده، آیه 3.

[36] - حضرت محمد تعداد پیامبران را 124000 نفر بیان فرموده اند که از این میان 4 نفر عرب بوده اند: هود، صالح، شعیب و خود رسول اکرم: بحارالانوار، ج 11، باب 1 (معنی النبوه و عله ...)، ص 32. حضرت اسماعیل هم گرچه اصالتا عرب نبود ولی با زبان عربی سخن می گفت و اعراب را هدایت می نمود: همان، ج 11، باب 1 (معنی النبوه و عله ...)، ص 36.

[37] - معنای فَترَت پیامبران این است که به مدتی طولانی رسولی برای هشدار مردم مبعوث نشده باشد و از زمان پیامبر قبلی تا آمدن پیامبر بعدی آنقدر گذشته باشد که مردم بتوانند مدعی شوند بشارت دهنده یا بیم دهنده ای نداشته اند که حجت بر ایشان تمام شود. امیر مومنان درباره‌ی فَترَت رُسُل می‌فرمایند: "انقطاع من الرسل ثم إحتجّ علیهم" یعنی: گسستگی زمانی میان پیامبرانی که بتوان بر آنان حجت اقامه کرد: بحارالانوار، ج 9، ص 197.

[38] - "أیُّها الناسُ! اِنَّ اللهَ تَبارَک و تعالی اَرسَلَ إلَیکُمُ الرَّسُولَ ... عَلی حینَ فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ هَجْعَهٍ مِنَ الأمَمِ": اصول کافی، ج 1، ص 60.

[39] - سوره مائده، آیه  19.

[40] - اسلام، زرتشتیان را اهل کتاب می داند. رسول اکرم درباره ی ایشان فرموده اند: "زرتشتیان پیامبری الهی داشتند که کشته شد و کتابی آسمانی داشتند که سوزانده شد": اصول کافی، ج 3، ص 568.

[41] - سوره انعام، آیه 92.

[42] - سوره الشوری، آیه 7.

[43] - سوره التوبه، آیه 120.

[44] - "سال شامی امیرالمومنین ع لم سمیت مکه ام القری قال ع لان الارض دحیت من تحتها": بحارالانوار، ج 96، باب 8 (فضل مکه و اسمائها و ...)، ص 79.

[45] - بحارالانوار، ج 21، باب 29 (غزوه تبوک و ...)، ص 205.

[46] - سوره حج، آیه 78.

[47] - "فقام سلمان فقال: یا رسول الله من هولاشئ ... الذین اجتباهم الله ولم یجعل علیهم فی الدین من حرج مله ابراهیم؟ قال: عنی بذلک ثلاثه عشر رجلا خاصه، قال سلمان: بینهم لنا یا رسول الله، قال: انا، و اخی علی، و احد عشر من ولدی": الاحتجاج، ص 149.

[48] - "والملةَ فی الأصل: ما شرع الله لعباده علی السنةَ الانبیاء لیتوصلوا به الی جوار الله ... والملةَ: أی الدین ... قوله مِلَّةَ أَبیكُمْ إِبْراهیمَ أی دینه": مجمع البحرین، ج 5، ذیل ملل.

[49] - بحارالانوار، ج 16، باب 11 (فضائله و خصائصه ص ...)، ص 337.

[50] - "بزرگ و بزرگوار است آن (خداوندی) كه فرقان – جدا کننده‌ی حق از باطل- را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را هشدار‏دهنده باشد": سوره فرقان، آیه 1.

[51] - "این (قرآن) جز یادآوری و پندى براى جهانیان نیست": سوره ص، آیه 87 ؛ سوره تکویر، آیه 27 ؛ سوره انعام، آیه 90 ؛ سوره یوسف، آیه 104.

[52] - "در حالى كه این (قرآن) جز یادآوری و پندی براى جهانیان نیست": سوره قلم، آیه 52.

[53] - "بگو: اى مردم! به راستى من فرستاده خداوند به سوى همه شمایم، همان كه فرمانفرمایى آسمان‏ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایى جز او نیست كه زنده مى‏دارد و مى‏میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر امّی كه به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروى كنید باشد كه هدایت گردید": سوره اعراف، آیه 158.

[54] - "و تو را جز مژده‏بخش و بیم‏دهنده براى همه مردم نفرستاده‏ایم اما بیشتر مردم نمى‏دانند": سوره سبا، آیه 28.

[55] - "آیا براى مردم شگرف است به مردى از آنان وحى كنیم كه به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز": سوره یونس، آیه2.

[56]  - "اى مردم! براى شما پندى از سوى پروردگارتان و شفایى براى دل‏ها و رهنمود و بخشایشى براى مؤمنان آمده است": سوره یونس، آیه 57.

[57] - "بگو: اى مردم! حق از سوى پروردگارتان نزد شما آمده است": سوره یونس، آیه 108.

[58] - "(این) كتابى است كه بر تو فرو فرستاده‏ایم تا مردم را از تاریکی‏ها (ی گمراهی) به سوى روشنایى (هدایت) برون آورى ...": سوره ابراهیم، آیه 1.

[59] - "و مردم را از روزى بیم ده كه به آنان عذاب مى‏رسد ...": سوره ابراهیم، آیه 44.

[60] - "این پیام رسانى براى مردم است تا بدان هشدار داده شوند و تا بدانند كه او خدایى یگانه است و تا تذکری باشد برای صاحبان خرد": سوره ابراهیم، آیه 52.

[61] - "بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا براى مردم آنچه را كه به سوى آنان فرو فرستاده‏ شده روشن بیان کنی و باشد كه بیندیشند": سوره نحل، آیه 44.

[62] - "بگو: اى مردم! جز این نیست كه من براى شما بیم‏دهنده‏اى آشكارم": سوره حج، آیه 49.

[63] - "اى مردم! از پروردگارتان پروا كنید و از روزى بهراسید كه هیچ پدرى نیست كه از فرزندش و هیچ فرزندى نیست كه از پدرش چیزى را باز تواند داشت ...": سوره لقمان، آیه 33.

[64] - "و در این قرآن براى مردم از هرگونه مثلى آورده‏ایم باشد كه پند گیرند": سوره زمر، آیه 27.

[65] - "ما این كتاب را به سوى تو براى مردم به حقّ فرو فرستاده‏ایم آن كس كه رهیاب شود به سود خود اوست و هر كه بیراه گردد تنها به زیان خود اوست ...": سوره زمر، آیه 41.

[66] - "ماه رمضان كه در آن قرآن فرو فرستاده شده که راهنمایی برای مردم و برهان‏های روشنی از راهنمایى و جدا کننده ی حقّ از باطل است": سوره بقره، آیه 185.

[67] - "این (قرآن) بیان (و دلیل روشنی) براى مردم و رهنمونی (به راه راست) و پندى براى پرهیزگاران است": سوره آل عمران، آیه 138.

[68] -  "(اى محمّد!) ما تو را براى مردم، پیامبر فرستاده‏ایم و خداوند، برای گواهی (به این امر) کفایت می کند": سوره نسا، آیه 79.

[69] - "اى مردم! این پیامبر از جانب پروردگارتان به راستی و درستی سوی شما آمده است پس ایمان بیاورید كه برایتان بهتر است ...": سوره نسا، آیه 170.

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:899
این هفته:این هفته:11044
در مجموع:در مجموع:7583578
Center
Pagerank