جمعه, 23 آذر 1403   11. جمادی الاخر 1446
 
instagram twtr fbk telegram Aparat
مصطفای خوبی‌ها

آیا موضوع جانشیی پیامبر (ص) در قرآن مطرح نشده و انتخاب جانشین ایشان به مردم واگذار شده است؟

 

نویسنده: بهزاد ابراهیمی (دکترای الکترونیک این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  )

استاد راهنما: مسعود بسیطی (کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  )

 

پاسخ اجمالی:              

پاسخ نقضی: بنا به فرموده‌ی خداوند متعال، قرآن کتاب جامع است که همه چیز در آن بیان شده است. بنابراین، موضوع جانشینیِ پیامبر نمی‌تواند در قرآن وجود نداشته باشد.

پاسخ حلی: از آنجا که قرآن، مُجمَل است، استخراج مطالب، علوم و مفاهیم آن، نیاز به تبیین‌گری الهی دارد. این مبیِّنِ الهی، بنابه فرموده‌ی خداوند متعال، رسول اکرم است. با استناد به منابع شیعی و سنّی، پیامبر بارها به صراحت «علی بن ابیطالب» (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی فرموده‌اند.

 

شرح مسئله:

از ظاهر آیات قرآن به نظر می‌رسد موضوع جانشینی پیامبر (ص) با جزئیات کامل در قرآن مطرح نشده است. بر این اساس، عده­ای می­گویند خداوند کسی را به عنوان جانشینِ پیامبر برنگزیده و این انتخاب به مردم واگذار شده است.

 

پاسخ تفصیلی:

اگر این استدلال را بپذیریم که:

"چون ظاهر آیات قرآن به موضوع جانشینیِ رسول خدا اشاره ای نکرده، پس تصمیم گیری درباره‌ی این امر مهم به عهده‌ی مردم گذاشته شده"،

ناگزیر خواهیم بود به چالش های زیر پاسخ دهیم:

 

چالش نخست: بنابر استدلال فوق، آیا قرآن، کتابی ناقص نیست و جامعیت آن زیر سوال نمی‌رود؟

مگر نه این است که خداوند می‌فرماید بیان همه چیز را در قرآن قرار داده:

-         "وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ"[1]

و بر تو (ای پیامبر) این کتاب را نازل کردیم که بیان کننده و روشنگر همه چیز است.

-        "وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ‌"[2]

و هیچ دانه‏اى در تاریكی­هاى زمین، و هیچ تر و خشكى نیست مگر این­كه در كتاب روشن [آمده] است.

-         "مَّا فَرَّطْنَا فِی الكِتَابِ مِن شَیْءٍ"[3]

و ما در این کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکرده‌ایم.

بنابراین، چگونه امکان دارد مسئله‌ی جانشینی پیامبر، در قرآن مطرح نشده باشد؟! حتی اگر موضوعِ وجود جانشین الهی برای رسول خدا ساخته و پرداخته‌ی شیعیان باشد، باید بطلان آن در قرآن آمده باشد.

طبق کلام خدا، قرآن، کتابی «جامع» است. در نتیجه به طور قطع و یقین به موضوع جانشینیِ پیامبر هم پرداخته است. اگر این موضوع در ظاهر آیات، قابل رؤیت نیست، باید به افرادی مراجعه نمود که خداوند درباره‌ی ایشان می‌فرماید: "مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتاب"[4]  یعنی کسی که علم کتاب نزد اوست! خداوند برای کتاب خود، مبیِّنی الهی انتخاب کرده؛ کسی که علم کتاب به تمامی در سینه‌ی او جای گرفته باشد. این کلام خداست که می‌فرماید:

"وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ"[5]

و ما این ذکر را به سوی تو نازل کردیم برای اینکه تو (ای پیامبر) برای مردمان آنچه را به سویشان نازل شده، تبیین کنی.

"وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ":[6]

و این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آن را برای آنان که در آن اختلاف دارند، تبیین کنی.

بنابراین، به فرموده‌ی خداوند، «مبیِّن قرآن» رسول اکرم است و اوست که صلاحیت تبیین کلام خدا را دارد. اگر در مورد موضوعی اختلاف یا سوال و یا ابهامی وجود دارد، باید به «مبیِّن قرآن» مراجعه نمود و از او راهنمایی گرفت. در این مسئله هم کافی است از «مبیِّن» سوال شود که با توجه به جامعیت قرآن، مسئله‌ی جانشینی رسول خدا در کجای کتاب خدا آمده است؟[7]

 

چالش دوم: آیا نباید نماز، حج، زکات و سایر دستورات قرآنی را هم مانند مسئله‌ی جانشینیِ پیامبر، طبق سلیقه و نظر مردم انجام داد؟

همان‌طور که گفته شد عده‌ای معتقدند: "چون ظاهر آیات قرآن به موضوع جانشینیِ رسول خدا اشاره ای نکرده، پس تصمیم‌گیری درباره‌ی این امر مهم به عهده‌ی مردم گذاشته شده است".

در صورت پذیرش استدلال فوق، ناگزیر باید درباره‌ی بسیاری از احکام و دستورات قرآنی نیز نتیجه‌ی مشابهی گرفت. چراکه بسیاری از احکام شریعت، آنقدر مُجمَل و خلاصه در قرآن مطرح شده اند که حتی با جمع‌آوری همه‌ی آیات آن حوزه نمی‌توان به چگونگی اجرای این دستورات پی برد. به عنوان نمونه حتی واجبی مانند نماز - که به تعبیر پیامبر اکرم ستون دین است[8] - تنها با دستوراتی نظیر "وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ"[9] آمده و هرگز اشاره‌ای به نحوه‌ی اقامه آن (از قبیل شماره­ی رکعات، کیفیت رکوع و سجود و ...) نشده است. آیا بر مبنای استدلال فوق، می‌توان چنین نتیجه گرفت که مردم می‌توانند هرگونه که بخواهند نماز را برپا دارند؟!

همانگونه که مراجعه به مبیِّن قرآن درباره‌ی چگونگی انجام واجباتی مانند نماز و روزه امری بدیهی و عقلانی است، رجوع به ایشان در حل سایر مسائل و چالش‌های قرآنی نیز بدیهی و ضروری می‌نماید. بنابراین نمی‌توان گفت چون ظاهر آیات، درباره‌ی جانشینیِ پیامبر توضیح نداده، مردم خود می‌توانند در این باره تصمیم بگیرند. قرآن کتابی مُجمَل است که برای بهره‌مندی از آن، باید به مبیِّن الهی مراجعه نمود.

 

با جمع بندی دو چالش فوق، چنین نتیجه می‌شود که:

قطعا موضوع جانشینیِ پیامبر در قرآن مطرح شده؛ در غیر این صورت جامعیت قرآن، زیر سوال می‌رود. اما همچنانکه درباره‌ی چگونگی انجام نماز، حج، زکات و ... باید از مبیِّن قرآن راهنمایی گرفت، برای شناخت جانشین پیامبر نیز باید به مبیِّن مراجعه نمود.

 

نکته‌ی مهم دیگر آنکه:

حتی اگر این موضوع در قرآن هم نیامده بود -که آمده-؛ باز هم نمی‌شد چنین نتیجه گرفت که تصمیم‌گیری درباره‌ی این امر مهم به مردم واگذار شده است. چراکه پیامبر صریحا و به دفعات در جمع‌های عمومی و خصوصی، جانشین خود را معرفی کرده بود[10] . وقتی پیامبر خدا خود، جانشین خویش را تعیین و معرفی نموده، دیگر نوبت به رأی و نظر مردم نمی‌رسد. چراکه خداوند متعال نمایندگی تام الاختیار اوامر و نواهی خود را به پیامبر خاتم اعطا کرده و فرموده:

-         "وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا"[11]

و آنچه را که رسول برای شما آورده آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید.

-         "قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ‌"[12]

بگو «خدا و پیامبر را اطاعت كنید» پس اگر رویگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد.

-         "قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ"[13]

بگو«اگر خدا را دوست دارید پس من (پیامبر) را پیروى كنید تا خدا شما را دوست دارد و گناهانتان را بیامرزد».

-         "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ"[14]

ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا اطاعت کنید و از رسول اطاعت کنید و اعمال خود را ابطال نکنید.

-         ... [15]

حال، باید دید رسول خاتم -که خداوند به اطاعت از ایشان و پیروی از دستورات‌شان امر فرموده- ، درباره‌ی موضوع جانشینیِ خود چه فرموده است.

 

بیان پیامبر (ص) در مورد جانشین خویش:

رسول خاتم از همان ابتدای رسالتِ خویش به دفعات، موضوع جانشین خود را مطرح کرده است. در این نوشته، تنها به چند مورد که در کتب اهل سنت نیز آورده شده اشاره می‌شود:

طبری، تاریخ نویس و مفسّر بزرگ اهل سنت، در کتاب تاریخش نقل می‌کند که پیامبر در سال سوم بعثت، ابتدای دعوت علنی‌شان، خویشاوندان نزدیکش را به منزل دعوت کرد. بعد از پذیرایی، آنان را به توحید دعوت و اعلام کرد که اولین یاور او، برادر، وصی و خلیفه او خواهد بود. تنها علی (ع) به این دعوت لبیک گفت و سپس پیامبر در حق علی (ع) -که از همه جوان‌تر بودند- فرمود: "إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی  فیكم، فاسمعوا له و أطیعوا"[16] یعنی این (علی)، برادر من، وصی من و جانشین من در بین شما است؛ پس حرفش را بشنوید و از او اطاعت کنید.

همچنین، ابن أبی عاصم از محدثین مورد اعتماد اهل سنت در کتاب السنه آورده (این کتاب به تصحیح البانی، عالم بزرگ سلفی، نیز رسیده است) "ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل مى‌‌كند كه مردم به جنگ تبوك رفتند، على (ع) به رسول خدا (ص) گفت: من هم با شما خارج شوم؟ پیامبر فرمود: خیر. ابن عباس گفت: پس على (ع) گریه كرد. رسول خدا فرمود: آیا راضى نمى‌‌شوى كه منزلت تو براى من همانند منزلت هارون براى موسى باشد، جز این كه تو پیامبر نیستى و «انت خلیفتی  فی کل مؤمن من بعدی» یعنی تو بعد از من، جانشین من در میان همه مؤمنان هستی."[17]

پیامبر، علی (ع) را علاوه بر لفظ «خلیفه»، با واژه‌ی «ولی» و سرپرست مؤمنان هم معرفی کرده است. لازم به ذکر است استفاده از واژه‌ی «ولی» به عنوان جانشین، امری متداول بوده؛ به گونه‌ای که خلیفه‌ی اول و دوم نیز جانشین خود را با عبارت «ولی» معرفی کرده‌اند. به عنوان نمونه ابوبکر، درباره‌ی جانشین پس از خود چنین گفته: "ولیت علیکم عمر"[18]  .یعنی عمر را ولی شما (= جانشین خود بر شما) نمودم.

البانی در کتاب سلسله الاحادیث الصحیحه از پیامبر چنین نقل می­کند:

«ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»[19]  یعنی: علی از من است و من هم از او هستم و او ولی تمام مؤمنان پس از من است.

پیامبر حتی این مقام ولایت را تبیین کرده اند. ابن أبی عاصم در کتاب السنه، ذیل باب احادیث مربوط به روز غدیر، به نقل از پیامبر چنین آورده: «ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟» یعنی آیا من از تمام مؤمنان بر خودشان اولی تر نیستم؟ مردم پاسخ داده اند: «بلی». سپس پیامبر فرموده اند: «فمن كنت ولیه، فهذا ولیه.»[20]  یعنی: هر كس من ولیِ او هستم، علی هم ولی اوست.

توجه به این نکته ضروری است که ولایت رسول خدا بر مردم، به استناد کلام خدا، همتای ولایت خداوند بر مخلوقاتش است. چراکه خداوند می‌فرماید:

"إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ"[21]

بنابراین، طبق روایت پیشین، وقتی رسول خدا فرموده «هر کس من ولیِ او هستم، علی هم ولیِ اوست»، مقصودش همان ولایتی بوده که به خدا و رسولش و مؤمنانی که در هنگام رکوع، زکات داده اند، نسبت داده شده است.

از این گذشته، فخر رازی، مفسر بزرگ اهل سنت، در ذیل این آیه حدیثی از پیامبر (ص) آورده که نشان می‌دهد آیه‌ی مذکور، در شأن علی بن ابیطالب (ع) است که در هنگام رکوع زکات پرداخته و در همان هنگام این آیه نازل گردیده است.[22]

همچنین، فخر رازی با استناد به حدیث پیامبر در ذیل آیه "یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ"[23]  می‌نویسد "این آیه در برتری و شأن علی (ع) نازل شده؛ زیرا پس از نزول آن، پیامبر دست علی را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن دار». عمر به دیدار علی شتافت و گفت: مبارک باشد بر تو ای علی! تو از این لحظه مولی و فرمانده من و تمام مردان و زنان مؤمن هستی."[24]

 

نتیجه‌گیری: بنابر اعتقاد مسلمانان، مسئله‌ی هدایت و جانشینی پس از پیامبر به مانند بقیه مسائل باید در قرآن وجود داشته باشد. اما از آنجا که قرآن کتابی مُجمَل است، به مبیِّن و مفسّر نیاز دارد. خداوند متعال، مبیِّن کلامش را شخص پیامبر خاتم (ص) معرفی کرده و به همگان امر فرموده سخنان رسولش را اطاعت کنند. به استناد آثار مفسران و محدثان اهل تسنّن، پیامبر در موارد متعدد علی بن ابیطالب (ع) را با عباراتی مانند «خلیفه» و «ولی» به عنوان جانشین خود معرفی کرده است.

www.mohammadivu.org.MOHR

 

 

 

 

  

 

 


[1] - قرآن کریم، سوره نحل، آیه 89.

[2] - قرآن کریم، سوره أنعام‏، آیه 59.

[3] - قرآن کریم، سوره أنعام‏، آیه 38.

[4] - قرآن کریم، سوره نحل، آیه 44.

[5] - قرآن کریم، سوره نحل، آیه 44.

[6] - قرآن کریم، سوره نحل، آیه 64.

[7] - علاقمندان به بحث «مبیّن قرآن» می توانند به درس نامه ی «تبیین قرآن» در سایت محمد (ص) مراجعه فرمایند.

[8] - تفسیر الرازی، ج 2، ص ??؛ بحارالانوار، ج 79، ص 202.

[9] - قرآن کریم، سوره بقره، آیات 43، 83، 110؛ نسا، 77؛ الانعام، 72؛ یونس، 87؛ النور، 56؛ الروم، 31؛ المزمل، 20.

[10] - در بخش بعدیِ همین مقاله، به نمونه هایی از این تبیین و معرفی اشاره خواهیم نمود.

[11] - قرآن کریم، سوره حشر، آیه 7.

[12] - قرآن کریم، سوره آل عمران‏، آیه 32.

[13] - قرآن کریم، سوره آل عمران‏، آیه 31.

[14] - قرآن کریم، سوره محمد‏، آیه 33.

[15] - "وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ": سوره آل عمران، آیه 132. / "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ": سوره نساء، آیه 59. / "وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول": سوره مائده، آیه 92. / "وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ": سوره انفال، آیه 1. / "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ": سوره انفال، آیه 20. / "وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ" سوره انفال، آیه 46. / "قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ": سوره نور، آیه 54. / "وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ": سوره نور، آیه 56. / "وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ": سوره مجادله، آیه 13. / "وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبین": سوره تغابن، آیه 13.

[16] - تاریخ الطبری، ج 2، ص 63؛ شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج 13، ص 211؛ كنز العمال للمتقی الهندی، ج 13، ص 114؛ شواهد التنزیل للحاكم الحسكانی، ج 1، ص 486؛ تفسیر البغوی، ج 3، ص 400؛ الكامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج 2، ص 63؛ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 49؛ مناقب علی بن أبی طالب (ع) لإبن مردویه الأصفهانی، ص 290؛ المناقب للموفق الخوارزمی، ص 8.

[17] - السنة، ج 2، ص 603 ، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب النسائی، ج 1، ص 50، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولى، 1406 هـ.

[18] - معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول لابن الأثیر الجزری، ج 4، ص 109. ؛ عُمَر هم در آخرین لحظات عمر خود چنین گفته: "لو كان سالم مولى حذیفة حیا لولیته" یعنی: اگر سالم غلام أبو حذیفة زنده بود، او را ولی شما (= خلیفه خود بر شما) قرار می‌ دادم: تاریخ إبن خلدون، ج 1، ص 194.

[19]  - السلسلة الأحادیث الصحیحة، ج 5، ص 261، ح 2223.

[20] - السنة، ج 2، ص 606 ، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ.

[21] - جز این نیست که ولیّ و سرپرست شما خداست و رسول او و مؤمنینی که نماز بر پای می دارند و همچنان که در رکوعند، زکات می دهند. قرآن کریم، سوره المائدة، آیه 55.

[22] - تفسیر الرازی، ج 12، ص 26.

[23] - اى رسول آنچه از پروردگارت بر تو فرود آمده بمردم برسان و اگر نرسانى رسالت خود را نرسانیده‏ اى. قرآن کریم، سوره المائدة، آیه 67.

[24] - تفسیر الرازی، ج 12، ص 49و 50.

 

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:723
این هفته:این هفته:10868
در مجموع:در مجموع:7583402
Center
Pagerank